![]() |
![]() |
در قسمت قبل به چند روش ساده که به داشتن تمرکز حواس کمک می کند اشاره کردیم . اینک در ادامه می خوانیم...
عواملی که می توانید کنترل کنید
1- سطح انرژی خود را تعیین کنید: چه زمانی از روز، انرژی شما در سطح بالایی قرار دارد؟ چه زمانی، انرژی شما پایین است؟ مطالعه درس های دشوار به انرژی زیادی نیاز دارد. امروزه بیشتر دانش آموزان مطالعه درسهای سخت را به زمانی که خیلی خسته اند، به تأخیر می اندازند. وقتی شما خسته اید، تمرکز داشتن بسیار مشکل است و درس خواندن دراین مواقع نتیجه معکوس دارد. درسهای مشکل باید زمانی مطالعه شوند که انرژی شما در اوج خود قرار دارد. درسهای آسان تر را می توانید بعد از درسهای مشکل قرار دهید.
2- نور: استفاده از نور کافی درهنگام مطالعه یک عامل اصلی به حساب می آید. برای اینکه چشمانتان خسته نشوند از نور مستقیم و همچنین نور خیلی کم استفاده نکنید.
3- میز و صندلی: هنگام مطالعه ، روی یک صندلی معمولی که خیلی راحت نباشد ، پشت میز بنشینید. روی تختخواب، درس نخوانید . تختخواب برای خوابیدن و استراحت کردن است، نه برای درس خواندن!
4- وضع و حالت بدن: صاف و درست نشستن به تمرکز شما کمک می کند.
5- علامت و نشانه: اصلاً معطل نکنید، همین حالا بلند شوید و برگه ای را روی در بچسبانید و روی آن بنویسید: " من به آرامش نیاز دارم، لطفاً اجازه دهید درس بخوانم یا ، لطفاً آرامشم را برهم نزنید. متمرکز شدن کار دشواری است. با رفتنتان به من کمک کنید." بعضی از اشخاص بی ملاحظه ممکن است نسبت به خواهش های شما بی تفاوت باشند. از آنها بخواهید بعداً بیایند. اگر آنها اتاق را ترک نکردند، تمرین کنید که نسبت به آنها بی توجه باشید.
6- تلفن ها را جواب ندهید: در هنگام مطالعه نسبت به تلفن ها بی تفاوت باشید. بله، ممکن است شما یک تلفن را از دست بدهید، ولی حفظ تمرکز شما مهمتر است. ممکن است از این به بعد این روش درزندگی شما مفید واقع شود.
7- کجا بهتر درس را می فهمید: فکر کنید که کجا تمرکزتان بالاست. اغلب، درس خواندن در جایی که شما زندگی می کنید، دشوار است. بنابراین گوشه ای از یک کتابخانه را که آرام است و دری وجود ندارد که مردم مرتب از آن رفت و آمد داشته باشند و نه پنجره ای دارد که منظره پشت آن باعث حواس پرتی شود را برای خواندن انتخاب کنید. بعضی از دانش آموزان هم در جایی که زندگی می کنند بهتر می توانند درس بخوانند. در هر صورت، مهم خود شمایید.
8- شنیدن موسیقی: اگر هنگام مطالعه نیاز به موسیقی دارید نوعی از آن را انتخاب کنید که ضرب آهنگی نسبتاً یکنواخت داشته باشد. موسیقی های بی قاعده ، به راحتی ذهن را منحرف می کنند. اگر از یک موسیقی یکنواخت استفاده کنید صدایی که در محیط اطرافتان پخش می شود، حواس پرتی شما را به حداقل می رساند. رادیوی شما هم می تواند یک منبع خوب و در عین حال ارزان برای صداهای یکنواخت باشد.
9- زمانی کافی برای انجام دادن کارها: ابتدا تخمین بزنید که برای هر درس چند ساعت درهفته نیاز به مطالعه دارید. سپس یک جدول زمانی شامل تمام کارهایی که باید درطول هفته انجام دهید، تهیه کنید. مثل کلاسها، جلسات، غذاخوردن، لباس شستن و غیره. آنگاه یک زمان ویژه برای درس خواندن در جدول قرار دهید. حالا وقتی درسی را مطالعه می کنید، نگران درس ها و کارهای دیگرتان نیستید. چون می دانید که وقت کافی برای همه آنها دارید.
جدول زمانی خود را طوری طراحی کنید که قابل تغییر باشد مثلاً بتوانید برای درسی که به وقت بیشتری نیاز دارد و مطالعه آن درس در زمان مخصوص انجام نشده تغییر کوچکی را در جدول زمان بندی ایجاد کنید و به مطالعه خود ادامه دهید. خلاصه این که مهارت تمرکز به شما کمک می کند که به خودتان اطمینان داشته باشید چون توانایی این را دارید که هر آنچه را قبلاً خوب به آن توجه کرده اید و روی آن تمرکز داشته اید، به یاد آورید.
چگونه از عقاید احمقانه بپرهیزیم
برتراند آرتورویلیام راسل (زادهٔ ۱۸ می ۱۸۷۲ - درگذشتهٔ ۲ فوریه ۱۹۷۰). ریاضیدان، منطقدان و فیلسوف بریتانیایی بود که آثارش در مورد تحلیل منطقی، فسلفه در قرن بیستم را تحت تاثیر قرار داد. برتراند راسل که موفق به کسب جایزهٔ نوبل نیز شد، در گفتاری کوتاه با عنوان « چگونه از عقاید احمقانه بپرهیزیم؟»، به روشنی به آسیب شناسی آفات تعصب، جزم و جمود، پیشداوری و …. در باورهای آدمی می پردازد.
برای پرهیز از انواع عقاید احمقانه ای که نوع بشر مستعد آن است، نیازی به نبوغ فوق بشری نیست. چند قاعده ساده شما را اگر نه از همه خطاها، دست کم از خطاهای ابلهانه بازمیدارد.
اغلب موضوعات از این ساده تر به بوته ی آزمایش درمیآیند. اگر مثل اکثر مردم شما ایمان راسخ پرشوری نسبت به برخی مسائل دارید، روشهایی وجود دارد که میتواند شما را از تعصب خودتان باخبر کند. اگر عقیده مخالف، شما را عصبانی میکند، نشانه آن است که شما ناخودآگاه میدانید که دلیل مناسبی برای آنچه فکر میکنید، ندارید. اگر کسی مدعی باشد که دو بعلاوه دو میشود پنج، یا این که ایسلند در خط استوا قرار دارد، شما به جای عصبانی شدن، احساس دلسوزی میکنید، مگر آن که اطلاعات حساب و جغرافی شما آن قدر کم باشد که این حرفها در افکار شما تزلزل ایجاد کند. اغلب بحثهای بسیار تند آنهایی هستند که طرفین درباره موضوع مورد بحث دلایل کافی ندارند. شکنجه در الاهیات به کار میرود، نه در ریاضیات؛ زیرا ریاضیات با علم سر و کار دارد، اما در الاهیات تنها عقیده وجود دارد. بنابراین هنگامی که پی میبرید از تفاوت آرا عصبانی هستید، مراقب باشید؛ احتمالاً با بررسی بیشتر درخواهید یافت که برای باورتان دلایل تضمین کننده ای ندارید.
یک راه مناسب برای این که خودتان را از انواع خاصی از جزمیت خلاص کنید، این است که از عقاید مخالفی که دوستان پیرامونتان دارند آگاه شوید. وقتی که جوان بودم سالهای زیادی را دور از کشورم در فرانسه، آلمان، ایتالیا و ایالات متحده به سر بردم. فکر میکنم این قضیه در کاستن از شدت تعصبات تنگ نظرانه ام بسیار مؤثر بوده است. اگر شما نمیتوانید مسافرت کنید، به دنبال کسانی بگردید که دیدگاههایی مخالف شما دارند. روزنامه های احزاب مخالف را بخوانید. اگر آن افراد و روزنامه ها به نظرتان دیوانه، فاسد و بدکار میآیند، به یاد داشته باشید که شما هم از نظر آنها همینطور به نظر میرسید. با این وضع هر دو طرف ممکن است بر حق باشید، اما هر دو نمیتوانید بر خطا باشند. این طرز فکر زاینده نوعی احتیاط است.
برای کسانی که قدرت تخیل ذهنی قوی دارند، روش خوبی است که مباحثه ای را با شخصی که دیدگاه متفاوتی دارد در ذهن خود تصور کنند. این روش در مقایسه با گفتگوی رودررو یک فایده و تنها یک فایده دارد و آن این که در معرض همان محدودیتهای زمانی و مکانی قرار ندارد. مهاتما گاندی راه آهن و کشتیهای بخار و ماشین آلات را محکوم میکرد، او دوست میداشت که تمام آثار انقلاب صنعتی را خنثا کند. شما ممکن است هرگز این شانس را نداشته باشید که با شخصی دارای چنین عقایدی روبرو شوید، زیرا در کشورهای غربی اغلب مردم با دستاوردهای فن آوریهای جدید موافقند. اما اگر شما میخواهید مطمئن شوید که در موافقت با چنین باور رایجی بر حق هستید، روش مناسب برای امتحان کردن این است که مباحثه ای خیالی را تصور کنید و در نظر بگیرید که اگر گاندی حضور میداشت چه دلایلی را برای نقض نظر دیگران ارائه میداد. من گاهی بر اثر این گونه گفتگوهای خیالی واقعاً نظرم عوض شده است؛ به جز این، بارها دریافتم که با پی بردن به امکان عقلانی بودن مخالفان فرضی، تعصبات و غرورم رو به کاستی میگذارد.
نسبت به عقایدی که خودستایی شما را ارضاء میکند، محتاط باشید. از هر ده نفر، نه نفر چه مرد و چه زن قویاً معتقدند که جنسیتشان برتری ویژه ای دارد. دلایل زیادی هم برای هر دو طرف وجود دارد. اگر شما مرد باشید میتوانید نشان دهید که اغلب شعرا و بزرگان علم مرد هستند؛ اگر زن باشید میتوانید پاسخ دهید که اکثر جنایتها هم کار مردان است. این پرسش اساساً حل شدنی نیست، اما خودستایی این واقعیت را از دید بسیاری از مردم پنهان میکند. همه ما، اهل هر جا که باشیم، متقاعد شده ایم که ملت ما برتر از سایر ملتهاست. ما با وجود دانستن این که هر ملتی محاسن و معایب خاص خودش را دارد، معیارهای ارزشیمان را به گونه ای تعریف میکنیم که ثابت کنیم ارزشهایمان مهمترین ارزشهای ممکن هستند و معایبمان تقریباً ناچیزند. دراینجا دوباره انسان معقول میپذیرد که با سوآلی روبروست که ظاهراً جواب درستی برای آن وجود ندارد. دشوارتر از آن، این است که بخواهیم مراقب خودستایی بشر به واسطه بشر بودنش باشیم، زیرا ما نمیتوانیم با ذهن غیربشری مباحثه کنیم. تنها راهی که من برای برخورد با این نوع خودبینی بشر سراغ دارم، این است که به خاطر داشته باشیم بشر جزء ناچیزی از حیات سیاره کوچکی در گوشه کوچکی از این جهان است و همانطور که میدانیم در دیگر بخشهای کیهان هم ممکن است موجوداتی باشند که نسبت بزرگیشان به ما مثل نسبت بزرگی ما به یک ستاره دریایی است.
شادابی و احساس مثبت بودن
ورزش گروهی و گرفتن دوستان خوب از مهمترین عوامل
احساس مثبت بودن در زندگی
احساس فعال بودن و انگیزه داشتن در زندگی با برنامه ریزی شروع می شود، بخصوص اگر اضافه وزن داشته باشید و به علت درگیری های کاری کم تحرک باشید. روشهای مختلفی برای بدست آوردن شادابی و طراوت روحی و همچنین در فرم بودن بدن وجود دارد که در اینجا به یکی از این برنامه ها اشاره می کنیم.
مثبت فکر کنید
ذهنیت شما به تمام ابعاد روحی و جسمی شما اثر میگذارد. از هر آنچه می خورید تا هر برخورد کاری که در محیط اداری انجام می دهید همه به ذهنیت شما مربوط می شود. هر چقدر به زندگی مثبت تر نگاه کنید راه برای دستیابی به اهداف برای شما ساده تر می شود.
برنامه داشته باشید
برای خود برنامه داشته باشید بخصوص اگر اضافه وزن دارید. در این برنامه ریزی سعی کنید طریقه زندگی خود را نیز تغییر دهید، تحت این شرایط گرفتن دوستان جدید برای ایجاد تغییر، همواره از مهمتریت عوامل موفقیت می باشد.
خود را آموزش دهید
برای داشتن روح و جسمی سالم باید مهارت های زیادی داشت و رسیدن به وزن متعادل تنها یکی از آنها می باشد. مثلا" چگونه فعالتر بود، چگونه اهداف واقع بینانه انتخاب کرد، چگونه یک رژیم غذایی خوب انتخاب کرد، چگونه بر تمایلات غیر منطقی خود غلبه کرد و ...
بنابراین همانگونه که مشاهده می کنید برای رسیدن به سلامتی و احساس مثبت کردن باید مهارت های بسیاری را در زندگی فرا بگیریم. تنها در اینصورت هست که اعتماد به نفس پیدا خواهیم کرد و در نهایت احساس سلامتی و مثبت بودن را بدست خواهیم آورد.
کنترل سیکل رژیم گرفتن
میوه و سبزیجات به شادابی شما کمک میکند
اگر اضافه وزن دارید و می
خواهید آنرا کاهش دهید باید بسیار مراقب رژیم خود باشید. تعدد استفاده از روشهای مختلف رژیم لاغری گرفتن و شکست پیاپی در آنها اعتماد به نفس را در شما کاهش داده و عملا" به شما اجازه نخواهد داد تا در هیچ رژیمی موفق باشید. دقت کنید که معمولا" رژیم های لاغری کوتاه مدت - و اغلب دشوار - اثرات کوتاه مدت دارند، بنابراین سعی کنید با انتخاب یک رژیم لاغری بلند مدت در نهایت خود را به وزن ایده آل برسانید.طبیعت سر منشا انگیزه ها است
تعجب نکنید، حتی اگر دارای وزن و اندام متعادلی هستید ممکن است بی انگیزگی در شما بی داد کند. مصرف غذاهای مناسب یکی از مهمترین پارامترهایی است که به شما کمک می کند تا به زندگی مثبت نگاه کنید. مصرف انواع سبزیجات و میوه ها، گوشت ماهی، تخم مرغ یکی از مهمترین عواملی است که به شما شادابی می بخشد. اما دقت کنید که همواره باید مصرف انواع گوشت قرمز و مرغ خود را کنترل نمایید.
نکته مهم بعدی لذت بردن از خوردن غذا می باشد، سعی کنید مقادیر کوچک غذا را در دهان خود بگذارید و در عوض به مدت بیشتری از مزه آن لذت ببرید.
برای خود اهداف واقع گرایانه انتخاب کنید
از دفتر یادداشت روزانه خود بهره ببرید :
- در آن بنویسید که در ماه آینده هر روز 30 دقیقه پیاده روی می کنم. (ننویسید روزی 3 ساعت ورزش می کنم!)
- اهداف و مواردی که می خواهید در کار و زندگی شخصی به آن برسید را یادداشت کنید و سپس با نگاه کردن به آن نیازمندی های هریک را در کنارشان یادداشت کنید.
- از قانون مورفی استفاده کنید، تمام نامحتمل هایی که ممکن است شما را در نرسیدن به اهداف مایوس کند یادداشت کنید و برای رفع آنها در صورت بروز فکر کنید.
- برای خود پاداشهایی در نظر بگیرید. مثلا" اگر به هدف اول رسیدم یک
آمار و تجربه نشان می دهد بزرگترین اکتشافات و پروژه های دنیا اغلب هنگامی به موفقیت میرسند که مجریان به نا امیدی نزدیک می شوند. اما رمز موفقیت آنها آن است که هرگز کار و تلاش را ترک نمی کنند. پس نا امید نباشید و برای رسیدن به اهداف خود در زندگی و کار تلاش کنید و مطمئن باشد هیچ مسیری نمی تواند تا ابد سر بالایی باشد بالآخره به قله خواهید رسید و از آن به بعد مسیر ساده تری در انتظار شما خواهد بود.
حقایق جنایت سامرا |
سید حسین علوى خبر، بسیار تکان دهنده بود.«حرم شریف امام هادى(ع) و امام حسن عسگرى(ع) هدف توطئه شوم تروریستها قرار گرفت و منفجر شد.» خبرى کوتاه اما بسیار تکان دهنده و در عین حال تاثرانگیز. تکان دهنده از آن جهت که به راستى باورمان نشده که چگونه هنوز عدهاى جانى در عالم وجود دارند که چشم دیدن مشتى خشت و گل که غریبانه در کنار جسم نورانى ائمه حق(ع) جمع شدهاند را نیز ندارند. این جماعت بىشک وارثان خبیث حرامیانى چون هارونالرشیدند که قبر ارباب مظلوممان، حسین بن على(ع) را «شخم» زد! به خیال آنکه «یریدون لیطفئوا نورالله بافواههم» لکن؛ چراغى را که ایزد برفروزد هرآنکس پف کند ریشش بسوزد! و تاثرانگیز از آن روى که شیعه را بین که چقدر مظلوم است! پس از هزار و چهارصد سال گذر از جفاى به آلالله(ص) هنوز باید مظلومانه شاهد هتک حرمت ایشان باشد. اما آنچه نگارنده را بر آن داشت تا دست به قلم شود، نه تاثر بود و نه تعجب. چه اینکه این روزها تاثر و تعجبهاى انسانهاى وارسته زیاد بوده و قلم همچو منى از بیان این احساسات قاصر است. غرض از نگارش این مقال بررسى علل «حقیقى» تجاوز به حریم عسگریین(ع) بود. 1- در اینجا خوب است مطلب را با طرح چند سوال آغاز کنیم و آن اینکه؛ چرا سامرا؟ چرا کاظمین نه؟ چرا کربلا نه؟ چرا نجف نه؟چرا سامرا؟ چرا دوبار سامرا؟! مگر در این حرم کوچک چه رازى نهفته است که حقد و کینه حرامیان را برانگیخته است؟ پاسخ به این سوالات را باید در اتفاقات شگرفى جست که در طول 27 سال گذشته رخ داده است. چه کسى فراموش خواهد کرد که به رغم دشمنیهاى دو ابرقدرت شرق و غرب انقلاب اسلامى پیروز شد؟ کیست که فراموش کند، آنگاه که تمام ملت ایران در خواب بودند ارتش آمریکا گرفتار شنهاى صحراى طبس شد؟ چه کسى فراموش خواهد کرد که در طول هشت سال دفاع مقدس تمام هیمنه کفار به یکباره شکست و رزمندگان اسلام باز هم به رغم تمام حیوان صفتى آمریکا و شوروى یک وجب از «کلمةالله هىالعلیا» کوتاه نیامدند؟ و بالاخره کیست که فراموش کند جماعتى دو هزار نفرى از جنودالله چهارمین لشکر جرار و حیوانى عالم را در جنگ 33 روزه ژوئن و جولاى 2006 در هم شکست و بیرق سرخ حزبالله را به عنوان قدرت استراتژیک خاورمیانه برافراشت. کیست که این بینات تاریخ قرن روحالله را فراموش کند؟ جواب روشن است؛ «ما»!آنکه فراموش کرده است که چه نیرویى جبهه قلیل حق را بر خیل کثیر باطل پیروز فرمود، خود مائیم! والا دشمن بیدار است. دشمن مىداند که دست ما به چه منبع نورانىاى از قدرت متصل است و ما خود نمىدانیم. 2- پس از اشغال عراق توسط ارتش آمریکا و همپیمانانش در بهار 2003 حداقل شانزده بار خبرى از این کشور به اقصى نقاط عالم مخابره شد که اگر کُنه آن را درک مىکردیم عبرتش، دنیا و عقباى ما را بس بود. اما آن خبر چه بود؟ «ارتش آمریکا طى چهار سال اشغال عراق 13 عملیات گسترده براى شناسایى و دستگیرى فردى به نام مهدى در استان صلاحالدین عراق انجام داده است!» و مرکز استان صلاحالدین کجاست؟ «سامرا»! حالا کلاهمان را قاضى کنیم و ببینیم؛ ما که هنوز گرفتار خط و خال و ابروى حجت خدا بر عالمیانیم (!) وجودش را بهتر درک کردهایم یا خصم جانى؟! کلاهمان را قاضى کنیم و ببینیم؛ ما که هنوز به دنبال اثبات سن و سال و ازدواج و تجرد و فرزند داشتن و نداشتن حضرتیم، ماهیت شمس وراء حجاب بودنش را فهمیدهایم یا دشمن جرار شیطانى؟! کلاهمان را قاضى کنیم و ببینیم؛ ما که ساخت شانزده منارهى هر کدام یک میلیارد تومانى و صحنهایى با هزینههاى گزاف و سرسام آور بر فراز جمکران، این تجلى خانه پیغمبران را پیگیرى مىکنیم، معناى «و نرید ان من علىالذین استضعفوا فىالارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین» را به حقیقت یافتهایم یا گرگان دار فناى انسانى؟! کلاهمان را قاضى کنیم و ببینیم؛... اصلاً مگر چیزى نهان است که ما توصیه به دیدن آن کنیم؟ آیا به راستى ما مىدانیم که چیست «مهدى»؟! آیا به واقع ما مىدانیم که حجت خدا بر عالمیان رمز بقاى ما در طول این جنگ بزرگ با علمداران زر و زور و تزویر بوده است؟! آیا ما به این باور رسیدهایم که «ملتى که پشتش به الطاف خفیه و جلیه بقیةاللهالاعظم (روحى و ارواح العالمین لتراب مقدمه فداه) گرم است از تهدید مشتى جانى بینالمللى چه باک دارد؟» که ذلیلانه نیشمان را تا بناگوش جلوى وزراى خارجه تروئیکاى اروپا -بخوانید عملههاى صهیونیستها- باز نکنیم؟! آرى، ما را این همه چراغ هدایت بود و باز نفهمیدیم. اما براى دشمن جانى -اما هوشیار- یک اشارت بس بود. آنگاه که پیشانىبندهاى «یامهدى(عج) ادرکنى» بر جبین فرزندان روحالله (ره) بسته شد، حرامیان دانستند که ماجرا از چه قرار است و از همان زمان عزم خود را جزم کردند تا نورى که در آیندهاى نه چندان دور مصداق حقیقى «یملاءالارض قسط و عدل کما ملئت ظلم و جورا» است را از ما بگیرند صدها عنوان پایاننامه با موضوع مهدویت در دانشگاههاى آمریکا، هزاران سایت اینترنتى ضد مهدویت، حمله به کشورهاى اسلامى، تهاجم گسترده به شیعیان در اقصى نقاط عالم، چاپ هزاران عنوان کتاب براى هجو مهدویت، اجیر کردن برخى سیاستمداران واداده در کشورهاى ظلم ستیزى همچون ایران و احمقانه تر از همه تهاجم کور به حرم شریف پدر بزرگوار حجتالله البالغه و سرداب مقدس امام عصر(عج) به گمان مضحک اختفاى مهدى موعود(عج) در آن! همه و همه حکایت از پروژهاى بزرگ براى محو مهدویت دارد. اما زهى خیال باطل که «والله متم نوره و لوکرهالمشرکون» و کلام آخر آنکه؛ بدا به حال امتى که امام زمانش را نشناسد که «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتةجاهلیه»! |
تا چند سال پیش:
این نکاتی که گفتم تصوراتی بود که از فضای بین خودم و جوونایی که باهاشون ارتباط دارم، برداشت کردم.
اما در یک فاصله ی یکی- دو ساله فهمیدیم که :
(البته که بدست آوردن این همه آمال، هزینه های گزافی داره... ولی آماده پرداختیم)
:::::::::::
نمی خوام بگم همه ی مشکلاتمون حل شده، نه.... بازهم همون ضعفها توی جامعه نمایان هست اما فکر می کنم واسه "شروع" کارهای خوبی انجام شده.
:::::::::::
آقای احمدی نژاد! دیروز، زمانی که سمفونی ایرانی نواخته میشد، داشتی اشک می ریختی.....
میدونیم.....:
اما شما هم میدونی:
آقای احمدی نژاد!
احتیاجی نیست که من بهتون بگم پیروزی از آن صابران هست... فقط می خواستم اینارو نوشته باشم که بدونی کسانی هستند که آگاهند، شما هم یه چاهی داری که شبها باید سر توی اون چاه کنی و زار زار گریه ات رو فریاد بزنی......
آقای احمدی نژاد!
همه این سختی ها می گذره و تموم میشه....روزهای خوشی هم در راه هست.....
مرحبا مرد بزرگ...مرحبا.....
راستی آقای احمدی نژاد، من با اجازتون به همه ی دوستام گفتم که "تعلیق هرگز، حتی 1ثانیه"
ممنون که به حرفام گوش دادین
دوستای خوبم اینم می گم، شماهم شاهد:
در سالهای دور آینده نام احمدی نژاد در تاریخ ایران به نیکی یاد خواهد شد ولی از یاد نبریم که در این راه سختی های فراوانی متحمل شد.....
از خبرگزاری "رجا نیوز" بابت پیوند زدن به این مطلب ممنونم
پی نوشت ها:
*اشاره به تعهد خاتمی به غرب برای محدود کردن برد موشکهای متعارف ایران تا 1300کیلومتر! و یا نامه وزارت خارجه ی وقت ایشان به امریکا که طی آن ایران ملزم به خلع سلاح حزب الله، دست برداشتن از حمایت جهاد فلسطین و...! میشد.
*موسیقی شرقی برخلاف نوع غربی آن با نوع گردش خون انسان هارمونی دارد.
در پی ملاقات های مکرر وزیر فرهنگ احمدی نژاد با اساتید موسیقی اصیل ایرانی(از جمله استاد شجریان)، رضایت ایشان برای پخش آثارشان در رسانه های ایرانی، جلب شده است.
دو سه سال پیش کسی شعارش این بود که «ما میتوانیم». آن روزها این بیشتر یک ژست انتخاباتی یا یک شعار خوشدست مشابه «زنده باد مخالف من» یا «جامعه مدنی» پنداشته میشد. اما اکنون روشن شده است که این حرف بیش از یک شعار بوده است. حالا میتوانی اگر دقت کنی صرفهای مختلف فعل توانستن را از هر رهگذری نیز بشنوی. اگر تا چند سال قبل ناراحتیهای مردم رنگ ناامیدی میگرفت اکنون هر کسی خواهان حل مشکلات است. بارها دیدهام زمانی که افرادی در اتوبوسها شروع میکنند به حرف زدن و اعتراض کردن به یک مشکل خاص، خواستار آن هستند که آن مشکل با یک فشار، با یک تمرکز ملی بطور واقعی و دائمی حل شود. و این چیزی نیست مگر انعکاس شیوه مدیریتی احمدی نژاد بر مردمی که شاهد موفقیت «مدیریت انقلابی» بودهاند. روزی بود که احمدی نژاد را مسخره میکردند که گویی سطل آسفالت را برداشته دنبال گودال میگرده که شبانه هم که شده پرش کنه. امروز پر کردن گودال و زدودن برف ملاک موفقیت مسئولین حوزههای مختلف شده. دیگر کسی با آمارهای آنچنانی و برنامهریزی به اصلاح بلند مدت که در واقع پوششی برای پاک کردن صورت مساله و فراموشی بود فریب نمیخورد. دولت «ما میتوانیم» شعار نداده بود. این جمله آنچنان با روحش آمیخته بود که بلافاصله در همه جهات بروز کرد ....
1- بمحض روی کار آمدن دولت نهم وزیر صنایع تبدیل به یک شخصیت مهم شد. طرفهای قراردادهای خارجی سایه تهدید را بالای سر خود حس کردند و با اندکی تشر مجبور شدند در مفاد ظالمانه برخی قراردادها تجدید نظر کنند. این مساله جزء شیرینیهای اولیه روی کار آمدن دولت مکتبی بود. چرا که درست تا پیش از آن عادت داشتیم که با هزار توجیه قراردادهای شبه استعماری را بپذیریم و مهمترین توجیه امضا کنندگان هم این بود که ما در این دنیای وانفسا قدرتی بیش ازین نداریم. به این شکل خودیها شرنگ شکست را در کاممان میریختند.
2- عملکرد وزارت اطلاعات نمونهای دیگر از مشی مقتدرانه ایران در زمان دولت جدید است. اگر در گذشته دائما شاهد بده بستان برخی عناصر با خارجیها بودیم و هیچ کس گویا قادر نبود نقطه پایانی برای این روابط بگذارد، امروز با اقتدار سرپلهای اطلاعاتی دشمن دستگیر میشوند، اعتراف میکنند و دستشان از سرنوشت این ملت قطع میشود. ما از سرگذشت مشروطه درس آموختهایم و هرگز با مسامحه اجازه نخواهیم داد عوامل دشمن در کشور نفوذ کنند.
3- وجه دیگر اقتدار ایران را باید در عملکرد قوی نیروی انتظامی در روزهای اخیر دید. برای اولین بار این نیرو توانست با عبور از جوسازی رسانهای با پدیده بدحجابی برخورد کند. اگرچه روزنامههای دوم خردادی همیشه طرفدار فاسدین بوده اند اما حمایت آبکیشان از اشرار و چاقوکشان نیز بجایی نرسید و برای اولین بار در کشور برخورد نسبتا جدی با آنها را شاهد بودیم. نیروی انتظامی اگر چه توفیقات بزرگی در زمینه بهبود رفتار ترافیکی و کاهش تلفات جاده ای داشته است اما هنوز تا اعاده امنیت به کشور راه درازی در پیش دارد.
4- برنامه هسته ای مثال اظهر من الشمس اقتدار ملی است. البته در اینجا میخواهم تاکید کنم که بیش از آنکه فناوری هستهای به ایران قدرت بدهد، این در واقع اقتدار ایران بود که این برنامه را از شکست محتومی که در انتظارش بود نجات داد. ما میتوانیم مقتدر باشیم بدون اینکه فناوری هستهای داشته باشیم (مثل اول انقلاب)، میتوانیم با داشتن برنامه هستهای زبون غرب باشیم (مثل دولت دوم خرداد). اگر از برنامه هسته ایمان دفاع میکنیم نه به این دلیل است که برای حیاتمان به آن وابسته باشیم بلکه مخالف شخصیت خود می دانیم که با تشر بیگانه بخواهیم خواستههای او را جامه عمل بپوشیم. ما بهتر میدانیم هر کاری غرب از ما بخواهد درست عکس آنرا انجام دهیم. اگر آنها کت شلوار سرمهای میپوشند ما سفید میپوشیم، اگر آنها با انگشت علامت وی (پیروزی) میسازند ما طور دیگری وعده پیروزی میدهیم.
مدیریت در اسلام:بیست اصل از فرمان حضرت علی (ع) به مالک اشتر در
اینترنت و بازاریابی
10 قانون برای موفقیت کسب و کار
[عناوین آرشیوشده]
![]() |
![]() |