| |
| |
دو سه سال پیش کسی شعارش این بود که «ما میتوانیم». آن روزها این بیشتر یک ژست انتخاباتی یا یک شعار خوشدست مشابه «زنده باد مخالف من» یا «جامعه مدنی» پنداشته میشد. اما اکنون روشن شده است که این حرف بیش از یک شعار بوده است. حالا میتوانی اگر دقت کنی صرفهای مختلف فعل توانستن را از هر رهگذری نیز بشنوی. اگر تا چند سال قبل ناراحتیهای مردم رنگ ناامیدی میگرفت اکنون هر کسی خواهان حل مشکلات است. بارها دیدهام زمانی که افرادی در اتوبوسها شروع میکنند به حرف زدن و اعتراض کردن به یک مشکل خاص، خواستار آن هستند که آن مشکل با یک فشار، با یک تمرکز ملی بطور واقعی و دائمی حل شود. و این چیزی نیست مگر انعکاس شیوه مدیریتی احمدی نژاد بر مردمی که شاهد موفقیت «مدیریت انقلابی» بودهاند. روزی بود که احمدی نژاد را مسخره میکردند که گویی سطل آسفالت را برداشته دنبال گودال میگرده که شبانه هم که شده پرش کنه. امروز پر کردن گودال و زدودن برف ملاک موفقیت مسئولین حوزههای مختلف شده. دیگر کسی با آمارهای آنچنانی و برنامهریزی به اصلاح بلند مدت که در واقع پوششی برای پاک کردن صورت مساله و فراموشی بود فریب نمیخورد. دولت «ما میتوانیم» شعار نداده بود. این جمله آنچنان با روحش آمیخته بود که بلافاصله در همه جهات بروز کرد ....
1- بمحض روی کار آمدن دولت نهم وزیر صنایع تبدیل به یک شخصیت مهم شد. طرفهای قراردادهای خارجی سایه تهدید را بالای سر خود حس کردند و با اندکی تشر مجبور شدند در مفاد ظالمانه برخی قراردادها تجدید نظر کنند. این مساله جزء شیرینیهای اولیه روی کار آمدن دولت مکتبی بود. چرا که درست تا پیش از آن عادت داشتیم که با هزار توجیه قراردادهای شبه استعماری را بپذیریم و مهمترین توجیه امضا کنندگان هم این بود که ما در این دنیای وانفسا قدرتی بیش ازین نداریم. به این شکل خودیها شرنگ شکست را در کاممان میریختند.
2- عملکرد وزارت اطلاعات نمونهای دیگر از مشی مقتدرانه ایران در زمان دولت جدید است. اگر در گذشته دائما شاهد بده بستان برخی عناصر با خارجیها بودیم و هیچ کس گویا قادر نبود نقطه پایانی برای این روابط بگذارد، امروز با اقتدار سرپلهای اطلاعاتی دشمن دستگیر میشوند، اعتراف میکنند و دستشان از سرنوشت این ملت قطع میشود. ما از سرگذشت مشروطه درس آموختهایم و هرگز با مسامحه اجازه نخواهیم داد عوامل دشمن در کشور نفوذ کنند.
3- وجه دیگر اقتدار ایران را باید در عملکرد قوی نیروی انتظامی در روزهای اخیر دید. برای اولین بار این نیرو توانست با عبور از جوسازی رسانهای با پدیده بدحجابی برخورد کند. اگرچه روزنامههای دوم خردادی همیشه طرفدار فاسدین بوده اند اما حمایت آبکیشان از اشرار و چاقوکشان نیز بجایی نرسید و برای اولین بار در کشور برخورد نسبتا جدی با آنها را شاهد بودیم. نیروی انتظامی اگر چه توفیقات بزرگی در زمینه بهبود رفتار ترافیکی و کاهش تلفات جاده ای داشته است اما هنوز تا اعاده امنیت به کشور راه درازی در پیش دارد.
4- برنامه هسته ای مثال اظهر من الشمس اقتدار ملی است. البته در اینجا میخواهم تاکید کنم که بیش از آنکه فناوری هستهای به ایران قدرت بدهد، این در واقع اقتدار ایران بود که این برنامه را از شکست محتومی که در انتظارش بود نجات داد. ما میتوانیم مقتدر باشیم بدون اینکه فناوری هستهای داشته باشیم (مثل اول انقلاب)، میتوانیم با داشتن برنامه هستهای زبون غرب باشیم (مثل دولت دوم خرداد). اگر از برنامه هسته ایمان دفاع میکنیم نه به این دلیل است که برای حیاتمان به آن وابسته باشیم بلکه مخالف شخصیت خود می دانیم که با تشر بیگانه بخواهیم خواستههای او را جامه عمل بپوشیم. ما بهتر میدانیم هر کاری غرب از ما بخواهد درست عکس آنرا انجام دهیم. اگر آنها کت شلوار سرمهای میپوشند ما سفید میپوشیم، اگر آنها با انگشت علامت وی (پیروزی) میسازند ما طور دیگری وعده پیروزی میدهیم.
تا چند سال پیش:
این نکاتی که گفتم تصوراتی بود که از فضای بین خودم و جوونایی که باهاشون ارتباط دارم، برداشت کردم.
اما در یک فاصله ی یکی- دو ساله فهمیدیم که :
(البته که بدست آوردن این همه آمال، هزینه های گزافی داره... ولی آماده پرداختیم)
:::::::::::
نمی خوام بگم همه ی مشکلاتمون حل شده، نه.... بازهم همون ضعفها توی جامعه نمایان هست اما فکر می کنم واسه "شروع" کارهای خوبی انجام شده.
:::::::::::
آقای احمدی نژاد! دیروز، زمانی که سمفونی ایرانی نواخته میشد، داشتی اشک می ریختی.....
میدونیم.....:
اما شما هم میدونی:
آقای احمدی نژاد!
احتیاجی نیست که من بهتون بگم پیروزی از آن صابران هست... فقط می خواستم اینارو نوشته باشم که بدونی کسانی هستند که آگاهند، شما هم یه چاهی داری که شبها باید سر توی اون چاه کنی و زار زار گریه ات رو فریاد بزنی......
آقای احمدی نژاد!
همه این سختی ها می گذره و تموم میشه....روزهای خوشی هم در راه هست.....
مرحبا مرد بزرگ...مرحبا.....
راستی آقای احمدی نژاد، من با اجازتون به همه ی دوستام گفتم که "تعلیق هرگز، حتی 1ثانیه"
ممنون که به حرفام گوش دادین
دوستای خوبم اینم می گم، شماهم شاهد:
در سالهای دور آینده نام احمدی نژاد در تاریخ ایران به نیکی یاد خواهد شد ولی از یاد نبریم که در این راه سختی های فراوانی متحمل شد.....
از خبرگزاری "رجا نیوز" بابت پیوند زدن به این مطلب ممنونم
پی نوشت ها:
*اشاره به تعهد خاتمی به غرب برای محدود کردن برد موشکهای متعارف ایران تا 1300کیلومتر! و یا نامه وزارت خارجه ی وقت ایشان به امریکا که طی آن ایران ملزم به خلع سلاح حزب الله، دست برداشتن از حمایت جهاد فلسطین و...! میشد.
*موسیقی شرقی برخلاف نوع غربی آن با نوع گردش خون انسان هارمونی دارد.
در پی ملاقات های مکرر وزیر فرهنگ احمدی نژاد با اساتید موسیقی اصیل ایرانی(از جمله استاد شجریان)، رضایت ایشان برای پخش آثارشان در رسانه های ایرانی، جلب شده است.
| |
سرمقاله
ملاحظات اخلاقی درعملکرد مدیران و نخبگان
1 - رابطه اخلاق باعملکرد ومنش مدیران ، نخبگان ، متخصصان و فرهیختگان جامعه ازآن جهت اهمیت دوچندان دارد که این جمع به لحاظ ویژگیهای خاص خود، ممکن است حساسیت کمتری نسبت به رفتارها و هنجارهای اخلاقی خود داشته باشد. علاوه براین، باتوجه به جایگاه ویژه این قشر در جامعه، مردم انتظار رفتار واقدامات مبتنی براخلاق غیرحرفه ای را ازآنها ندارند. این دوجنبه مارابدان سمت هدایت می کند که ضمن ارج نهادن به تمامی جنبه های رفتاری مبتنی براخلاق حرفهای این جمع هوشمندو اندیشمندجامعه، انتظارداریم که این مجموعه راهبرجامعه و الگویی برای دیگران باشد.
پیرامون رابطه هوشمندی واخلاق، فیلسوف معروف فرانسوی "ژان ژاک روسو" مطلبی به این مضمون دارد : باآنکه اهمیت هوش ازدیربازبه عنوان جنبه ای متمایزوممتاز انسان نسبت به دیگرجانداران شناخته شده وبه آن تاکیدشده است ، با این همه آیا نه این است که بسیاری ازعیوب آدمی نیزازهمین توانایی برخاسته اند؟ آیانه این است که نیرنگ وریا وسالوس هم ازانسان اندیشمندوهوشمندسرمی زند؟ وآیا نه این است که ریاکه ازهوشمندی مایه می گیرد و دربازارجامعه به فروش می رسد ، بیشتر ازهرعیبی جامعه را ازحقیقت تهی وانسان رابی ارج می کند؟
روسودرکتاب معروف تربیتی خود "امیل " به خوبی نشان می دهدکه آنچه درجامعه متمدن تربیت خوانده می شود چیزی به جزدورکردن کودک ازطبیعت وآموختن و ریاکاری نیست . هدف تربیت آن است که کودکان ازرفتارکودکانه خود دوری جویندو مطابق پسند بزرگسالان عمل کنند. نتیجه نهایی این گونه تربیت درنهایت آن است که انسان خودراپنهان کند وآنچه به راستی در اونیست، به نمایش گذارد. باورخودرا انکار کندوآنچه به هیچ روی باورندارد رابرخود بربندد و دورویی پیشه سازد. درواقع بازیگرنقشی شود که جامعه ازاو می خواهد. این گونه رفتاررا کسان زیادی هوشمندی دانستهاند، درحالی که نهایت آن، سقوط اخلاقی است.
ازدیدگاه روسو آنچه انسان را از انسان بودن دورمی کند، مایه تباهی ودوری ازاخلاق است و واژههایی چون تمدن ، تربیت وتخصص وغیرآن تغییری درمسئله نمی دهد. اوبه شاگرد خود میگوید: «می خواهم پیش ازهرحرفه ، حرفه انسان بودن را به تو بیاموزم» .
اگرچه فیلسوفان زیادی مثل ولتر، سخنان روسو رابه باد تمسخرگرفته اند، لیکن متفکر آلمانی " امانوئل کانت" پیامی روشن ازآن دریافت کرده ومی گوید : اگرنیوتن کاشف قانون طبیعت است ، روسو نیز کاشف قانون اخلاقی است .
2 - ازمدتی پیش که به فکرتنظیم مطلبی دراین باره بودم هرنوشته ونقلی که به نوعی می توانست راهگشا وکمک کننده باشد توجهم راجلب می کرد ، چراکه قطعا" کمال بخشیدن به موضوع وافزودن غنای آن اثرگذاری بیشتری می داشت . درهمین روزها و زمانی مشغول تورق پایان نامههای دانشجویان دوره های عالی بودم ، عنوانی توجهم راجلب کردو مرا تحت تاثیر قرارداد. موضوع پایان نامه " ارائه مدلی برای تاثیر دادن ملاحظات اخلاقی درتصمیم گیری ومدیریت " بود . نکته ای که بیشتربرایم جذاب می نمود توجه جوانان به تاثیراخلاق درمدیریت وضرورت پرداختن به آن بود. این گروه به لحاظ تخصصی خواسته است باپیداکردن مدلی ریاضی خلاء موجود راپرکند. شاید بدین ترتیب وازطریق این مدل، تصمیمات مدیریت صرفا" مبتنی برمعیارهای متعارف سود و زیان ودرآمد وغیرآن استوار نشده وملاحظات اخلاقی رانیزدرخود لحاظ کند.درمحتوای رساله وبانگاهی جهانی به بنگاهها ومسئولیت مدیران، توجه به مسائلی همچون : رعایت محیط زیست ، تجدید موادخام ، دمای اتمسفر، کنترل انتشار گازکربنیک، بهره برداری مسئولانه ازانرژی ، تعادل اجتماعی وتوسعه هماهنگ کشورهای غنی وفقیر مورد عنایت قرارگرفته واخلاق ازنگاهی دیگر و جایگاهی کلان مورد توجه قرار گرفته است .
احساسی که دراینجا به انسان دست می دهدآن است که حداقل درچارچوب موضوعاتی این چنین ومواردی که درسازمانها قابل مدل شدن است، افکار جوانان تحصیلکرده امروزی و سایر اهل علم ورود پیداکرده و سعی شود چالشهای اساسی مدیریت حتیالمقدور در بستر اخلاق قرار گیرد.
3 - اخلاق واژه ای پیچیده همراه با تفسیرهای شخصی و عمومی است.خاطرم هست که در گذشته، درسی با عنوان اخلاق درجدول دروس مدارس وجود داشت ونمره ای هم تحت نام اخلاق درکارنامه دانش آموزان قرارمی دادند. شاید سعی براین بود که نظام آموزشی ازاین طریق اخلاق رادرمسیررشد وتعالی جایگاهی ویژه بخشیده وتاحدی نهادینه کند.
اینکه اخلاق چیست و چه مولفه هایی دارد بحث وسیع وگسترده ای راطلب می کند، لیکن همگان ازاخلاق برداشتی انسانی و روش و رفتاری پسندیده ، معقول و منطقی را انتظار دارند. واژه هایی چون اخلاق حرفه ای ، اخلاق خانواده ، اخلاق سیاسی ، اخلاق اجتماعی وغیرآن می تواند موید نکته مطرح شده باشد.
با همه کمیت گرایی ورفتارهای حسابگرانه که درزندگی اجتماعی وشغلی انسانهای امروز ایجاد شده است ، اخلاق همواره جایگاه خودراحفظ کرده و در هرمکان و در هر مناسبت که رفتاری غیراصولی وناپسند مشاهده می شود ، این افسوس رابه همراه دارد که چرا اخلاق رعایت نشده ویاچه خوب بود اخلاق درزندگی وخصوصا" اخلاق حرفه ای درکار، جایگاه ومنزلت خود راحفظ می کرد.
امروز ازمدیران ، نیروهای متخصص وعلمی انتظار میرود اخلاق را درکار رعایت کنند و از بروز جنبه هایی پرهیز کنند که به عدم عنایت به اخلاق حرفه ای منجر می شود. چرا که این مسئله احساس نزدیکی به ارتکاب گناه را درانسان بیدارمی سازد.
4 - سخن به درازا کشید، لیکن بهنظر میرسد میتوان این امیدواری را ایجاد کرد که بحث اخلاق واهمیت آن درحرفه خصوصا" مدیریت جایگاه ونقش اساسی دارد. باید درکنارهمه توانمندیها وقابلیتها برای مدیران واهل تخصص به اخلاق خصوصا" اخلاق شایسته حرفه، بپردازیم. اشاره براین نکته جاداردکه دربحثهایی که به منظورایجاد تحول وبهبودکیفی برنامه های آموزش مدیران درسازمان مدیریت صنعتی صورت گرفته و می گیرد، اخیرا" موضوع جایگاه پرورش وپرداختن به مباحثی این چنین دردستورکارقرارگرفته وحتی پروژه هایی نیزبه جهت نهادینه کردن کارپیشنهاد شده است . ظاهرا" همگی احساس می کنند که باید خلاء موجود پرشود وباآموزش ویا از طریق دیگر، جنبه های اخلاق حرفه ای پر رنگ تر ازهمیشه به صحنه آورده شود.
سیستمهای پیچیده – مدیریت پیچیده سازمانها مصداق کامل سیستمهای پیچیده هستند. پیچیدگی سیستمها نه فقط به تعدد و تنوع اجزای سیستم و متغیرهای اثرگذار بر رفتار آنها مربوط میشود، بلکه به تنوع ارتباطات فیمابین اجزاء و محیط از سویی و به متغیر بودن جهت و شدت تاثیرات متقابل و تعاملات بین اجزاء و محیط از سوی دیگر مربوط است. در همه نظامهای اجتماعی و از جمله در سازمانها و موسسات تولیدی و خدماتی برخلاف نظامهای مکانیکی، رابطه علت و معلول حلقوی و دو سویه است، نه خطی و یک سویه. آنچه که در نگاه اول علت یک پدیده تلقی میشود، خود در عین حال معلول همان پدیده هم هست. کیفیت نازل محصول به فروش کمتر و سود کمتر میانجامد، اما سود کمتر خود امکان سرمایهگذاری روی توسعه محصول را محدود میکند. رونق اقتصادی درآمد مالیاتی دولتها را افزون میکند و درآمد بیشتر دولتها خود به رونق اقتصادی بیشتر میانجامد. ویژگیهای رفتاری سیستمهای پیچیده و نظامهای اجتماعی در مقایسه با نظامهای مکانیکی عدم قطعیت، یعنی اطمینان کمتر نسبت به پیشبینیها را در پی دارد و این عدم قطعیت گاه تا آنجا پیش میرود که رفتار سیستم را نوعی آشفتگی یا بینظمی تلقی میکنیم. اما بدون تردید آن آشفتگی ظاهری در بازه زمانی گستردهتر نظمی معین را مینمایاند. روندهای کوتاهمدت در نظامهای پیچیده یعنی همه نظامهای اجتماعی و بهویژه سازمانها به هیچوجه مبین تکرار همان روند در بلندمدت نیستند. مدیریت بر سیستمهای پیچیده مستلزم درک این پیچیدگیها و این ویژگیها است. تصمیمات در نظامهای اجتماعی میباید برپایه درک این ویژگیها و پیچیدگیها و باور نسبت به وجود نظم در بینظمیهای ظاهری استوار گردد. درغیراینصورت، مدیران و تصمیمگیران یا به سوی روشهای آزمون و خطا کشیده میشوند که بدون تردید هزینههای سنگینی را بر نظام تحت مدیریت خود تحمیل میکنند و یا روشهای ساده اندیشانهای را در پیش خواهند گرفت که تنهاجزیی از اجزای متنوع و گوناگون نظام تحت مدیریت خود را نشانه گرفته و سطح ظاهری مسائل را مد نظر قرار میدهند و البته به دلیل همان سادگی و آسان فهمی غالبا مورد تایید ذینفعان غیرخبره قرار میگیرند. این قبیل روشها، رضایت کوتاهمدت تصمیمگیران و ذینفعان هر مساله را در پی دارد، پیامد های کوتاه مدت و مطلوب این روشها مشوق تصمیم گیران است ، اما سرخوردگیهای ناشی از عواقب نادیده و ناخواسته آنها، حداقل خسارتی است که از این روشها حاصل میشود. هدر رفتن زمان و منابع مادی، پیچیده تر شدن مشکل و مقاوم شدن آن نسبت به اصلاح و تغییر،تخریب دیگر اجزای سیستم و دهها معضل دیگر ثمره تصمیم گیریهای ساده انگارانه و عامه فریب غیر سیستمی است. در نظامهای اجتماعی که سازمانهای تولیدی و خدماتی مصداق بارز آنها هستند، روشهای به ظاهر منطقی و عقلایی، اما غیرکارشناسانهای همچون تمرکز بر نقطه بروز مساله و سعی در زدودن نشانههای مساله به جای تمرکز بر رفتار سیستم موجد مساله و طراحی دوباره آن سیستم نشانه آشکاری است از سادهانگاری و درک غیرتخصصی از ساز و کار رفتاری این گونه سیستمها. رویارویی بنیادین با مسائل و مشکلات نظامهای اجتماعی و سازمانها مستلزم درک چگونگی و چرایی رفتارهای این نظامها است و چارهجوئیهایی که برای این مسائل انجام میشود مستلزم بصیرت و خردورزی مدیران است. بصیرت و خردورزی فراتر از درک چگونگی و چرایی رفتار سیستمها است. دراین مرتبه از مراتب تعالی مدیریت «چه باید باشد» و «چگونه باید باشد» مطرح است. اما ناگفته پیدا است که تحقق آرمانهای بصیرانه و خردمدارانه در گرو درک چگونگی و چرایی رفتار سیستمها است. مشکلاتی همچون پایین بودن بهرهوری در سازمانها، کیفیت محصولات و خدمات، بوروکراسی دست و پاگیر اداری، قانونگریزی، مفاسد اداری و اقتصادی، بیکاری و اعتیاد و همه بیهنجاری ها و هنجارشکنیهای اجتماعی زاییده عملکرد سیستمهای اجتماعی گوناگون است و نا کامی های ما در زدودن بنیادین این مشکلات مزمن و مقاوم ناشی از پیچیدگیهای آن سیستمها است که از نگاه تصمیم سازان و تصمیم گیران به دور مانده است. تصمیمگیران و تصمیمسازان میباید چگونگی و چرایی رفتار آن سیستمها را نه فقط بررسی کنند و در گزارشهای رسمی به تصویر بکشند، بلکه میباید این چگونگیها و چراییها را درک کنند و مبنای تصمیمات بصیرانه قرار دهند. دانشگاهها و موسسات آموزش مدیریت و مشاوران و موسسات مشاوره ای مدیریت می توانند بیشترین و موثر ترین نقش را در اشاعه مفهوم و ضرورت درک پیچیدگیهای نظامهای اجتماعی و پرهیز از جزء نگری و سادهاندیشی یا ساده انگاری در مدیریت اینگونه نظامها را دارا باشند.
مدیریت در اسلام:بیست اصل از فرمان حضرت علی (ع) به مالک اشتر در
اینترنت و بازاریابی
10 قانون برای موفقیت کسب و کار
[عناوین آرشیوشده]