سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چگونه کسی که برخی از آنچه را خداوند روزی اش ساخته، به او وام نمی دهد [یعنی انفاق نمی کند ]، محبّت پروردگارش را به کمال می رساند ؟ [حضرت مسیح علیه السلام]
کل بازدیدها:----123777---
بازدید امروز: ----5-----
بازدید دیروز: ----3-----
مدیریت صنعتی

 

نویسنده: زکریا بها
یکشنبه 86/4/3 ساعت 7:39 عصر

حقایق جنایت سامرا

سید حسین علوى

خبر، بسیار تکان دهنده بود.«حرم شریف امام هادى(ع) و امام حسن عسگرى(ع) هدف توطئه شوم تروریست‏ها قرار گرفت و منفجر شد.»

خبرى کوتاه اما بسیار تکان دهنده و در عین حال تاثرانگیز. تکان دهنده از آن جهت که به راستى باورمان نشده که چگونه هنوز عده‏اى جانى در عالم وجود دارند که چشم دیدن مشتى خشت و گل که غریبانه در کنار جسم نورانى ائمه حق(ع) جمع شده‏اند را نیز ندارند. این جماعت بى‏شک وارثان خبیث حرامیانى چون هارون‏الرشیدند که قبر ارباب مظلوممان، حسین بن على(ع) را «شخم» زد! به خیال آنکه «یریدون لیطفئوا نورالله بافواههم»

 لکن؛ چراغى را که ایزد برفروزد  هرآنکس پف کند ریشش بسوزد!

و تاثرانگیز از آن روى که شیعه را بین که چقدر مظلوم است! پس از هزار و چهارصد سال گذر از جفاى به آل‏الله(ص) هنوز باید مظلومانه شاهد هتک حرمت ایشان باشد.

اما آنچه نگارنده را بر آن داشت تا دست به قلم شود، نه تاثر بود و نه تعجب.

چه اینکه این روزها تاثر و تعجب‏هاى انسان‏هاى وارسته زیاد بوده و قلم همچو منى از بیان این احساسات قاصر است. غرض از نگارش این مقال بررسى علل «حقیقى» تجاوز به حریم عسگریین(ع) بود.

1- در اینجا خوب است مطلب را با طرح چند سوال آغاز کنیم و آن اینکه؛ چرا سامرا؟ چرا کاظمین نه؟ چرا کربلا نه؟ چرا نجف نه؟چرا سامرا؟ چرا دوبار سامرا؟! مگر در این حرم کوچک چه رازى نهفته است که حقد و کینه حرامیان را برانگیخته است؟

 پاسخ به این سوالات را باید در اتفاقات شگرفى جست که در طول 27 سال گذشته رخ داده است. چه کسى فراموش خواهد کرد که به رغم دشمنیهاى دو ابرقدرت شرق و غرب انقلاب اسلامى پیروز شد؟ کیست که فراموش کند، آنگاه که تمام ملت ایران در خواب بودند ارتش آمریکا گرفتار شنهاى صحراى طبس شد؟ چه کسى فراموش خواهد کرد که در طول هشت سال دفاع مقدس تمام هیمنه کفار به یکباره شکست و رزمندگان اسلام باز هم به رغم تمام حیوان صفتى آمریکا و شوروى یک وجب از «کلمةالله هى‏العلیا» کوتاه نیامدند؟ و بالاخره کیست که فراموش کند جماعتى دو هزار نفرى از جنودالله چهارمین لشکر جرار و حیوانى عالم را در جنگ 33 روزه ژوئن و جولاى 2006 در هم شکست و بیرق سرخ حزب‏الله را به عنوان قدرت استراتژیک خاورمیانه برافراشت.

کیست که این بینات تاریخ قرن روح‏الله را فراموش کند؟ جواب روشن است؛ «ما»!آنکه فراموش کرده است که چه نیرویى جبهه قلیل حق را بر خیل کثیر باطل پیروز فرمود، خود مائیم!

والا دشمن بیدار است. دشمن مى‏داند که دست ما به چه منبع نورانى‏اى از قدرت متصل است و ما خود نمى‏دانیم.

2- پس از اشغال عراق توسط ارتش آمریکا و همپیمانانش در بهار 2003 حداقل شانزده بار خبرى از این کشور به اقصى نقاط عالم مخابره شد که اگر کُنه آن را درک مى‏کردیم عبرتش، دنیا و عقباى ما را بس بود. اما آن خبر چه بود؟

«ارتش آمریکا طى چهار سال اشغال عراق 13 عملیات گسترده براى شناسایى و دستگیرى فردى به نام مهدى در استان صلاح‏الدین عراق انجام داده است!»

و مرکز استان صلاح‏الدین کجاست؟ «سامرا»!

حالا کلاهمان را قاضى کنیم و ببینیم؛ ما که هنوز گرفتار خط و خال و ابروى حجت خدا بر عالمیانیم (!) وجودش را بهتر درک کرده‏ایم یا خصم جانى؟!

کلاهمان را قاضى کنیم و ببینیم؛ ما که هنوز به دنبال اثبات سن و سال و ازدواج و تجرد و فرزند داشتن و نداشتن حضرتیم، ماهیت شمس وراء حجاب بودنش را فهمیده‏ایم یا دشمن جرار شیطانى؟!

کلاهمان را قاضى کنیم و ببینیم؛ ما که ساخت شانزده مناره‏ى هر کدام یک میلیارد تومانى و صحنهایى با هزینه‏هاى گزاف و سرسام آور بر فراز جمکران، این تجلى خانه پیغمبران را پیگیرى مى‏کنیم، معناى «و نرید ان من على‏الذین استضعفوا فى‏الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین» را به حقیقت یافته‏ایم یا گرگان دار فناى انسانى؟!

کلاهمان را قاضى کنیم و ببینیم؛... اصلاً مگر چیزى نهان است که ما توصیه به دیدن آن کنیم؟ آیا به راستى ما مى‏دانیم که چیست «مهدى»؟! آیا به واقع ما مى‏دانیم که حجت خدا بر عالمیان رمز بقاى ما در طول این جنگ بزرگ با علمداران زر و زور و تزویر بوده است؟! آیا ما به این باور رسیده‏ایم که «ملتى که پشتش به الطاف خفیه و جلیه بقیةالله‏الاعظم (روحى و ارواح العالمین لتراب مقدمه فداه) گرم است از تهدید مشتى جانى بین‏المللى چه باک دارد؟» که ذلیلانه نیشمان را تا بناگوش جلوى وزراى خارجه تروئیکاى اروپا -بخوانید عمله‏هاى صهیونیست‏ها- باز نکنیم؟!

آرى، ما را این همه چراغ هدایت بود و باز نفهمیدیم. اما براى دشمن جانى -اما هوشیار- یک اشارت بس بود. آنگاه که پیشانى‏بندهاى «یامهدى(عج) ادرکنى» بر جبین فرزندان روح‏الله (ره) بسته شد، حرامیان دانستند که ماجرا از چه قرار است و از همان زمان عزم خود را جزم کردند تا نورى که در آینده‏اى نه چندان دور مصداق حقیقى «یملاءالارض قسط و عدل کما ملئت ظلم و جورا» است را از ما بگیرند 

صدها عنوان پایان‏نامه با موضوع مهدویت در دانشگاههاى آمریکا، هزاران سایت اینترنتى ضد مهدویت، حمله به کشورهاى اسلامى، تهاجم گسترده به شیعیان در اقصى نقاط عالم، چاپ هزاران عنوان کتاب براى هجو مهدویت، اجیر کردن برخى سیاستمداران واداده در کشورهاى ظلم ستیزى همچون ایران و احمقانه تر از همه تهاجم کور به حرم شریف پدر بزرگوار حجت‏الله البالغه و سرداب مقدس امام عصر(عج) به گمان مضحک اختفاى مهدى موعود(عج) در آن! همه و همه حکایت از پروژه‏اى بزرگ براى محو مهدویت دارد. اما زهى خیال باطل که «والله متم نوره و لوکره‏المشرکون»

و کلام آخر آنکه؛

بدا به حال امتى که امام زمانش را نشناسد که «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتةجاهلیه»!


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: زکریا بها
سه شنبه 86/3/22 ساعت 2:37 صبح


دو سه سال پیش کسی شعارش این بود که «ما می‏توانیم». آن روزها این بیشتر یک ژست انتخاباتی یا یک شعار خوشدست مشابه «زنده باد مخالف من» یا «جامعه مدنی» پنداشته می‏شد. اما اکنون روشن شده است که این حرف بیش از یک شعار بوده است. حالا می‏توانی اگر دقت کنی صرف‏های مختلف فعل توانستن را از هر رهگذری نیز بشنوی. اگر تا چند سال قبل ناراحتی‏های مردم رنگ ناامیدی می‏گرفت اکنون هر کسی خواهان حل مشکلات است. بارها دیده‏ام زمانی که افرادی در اتوبوس‏ها شروع می‏کنند به حرف زدن و اعتراض کردن به یک مشکل خاص، خواستار آن هستند که آن مشکل با یک فشار، با یک تمرکز ملی بطور واقعی و دائمی حل شود. و این چیزی نیست مگر انعکاس شیوه مدیریتی احمدی نژاد بر مردمی که شاهد موفقیت «مدیریت انقلابی» بوده‏اند. روزی بود که احمدی نژاد را مسخره می‏کردند که گویی سطل آسفالت را برداشته دنبال گودال می‏گرده که شبانه هم که شده پرش کنه. امروز پر کردن گودال و زدودن برف ملاک موفقیت مسئولین حوزه‏های مختلف شده. دیگر کسی با آمارهای آنچنانی و برنامه‏ریزی به اصلاح بلند مدت که در واقع پوششی برای پاک کردن صورت مساله و فراموشی بود فریب نمی‏خورد. دولت «ما می‏توانیم» شعار نداده بود. این جمله آنچنان با روحش آمیخته بود که بلافاصله در همه جهات بروز کرد ....


1- بمحض روی کار آمدن دولت نهم وزیر صنایع تبدیل به یک شخصیت مهم شد. طرفهای قراردادهای خارجی سایه تهدید را بالای سر خود حس کردند و با اندکی تشر مجبور شدند در مفاد ظالمانه برخی قراردادها تجدید نظر کنند. این مساله جزء شیرینی‏های اولیه روی کار آمدن دولت مکتبی بود. چرا که درست تا پیش از آن عادت داشتیم که با هزار توجیه قراردادهای شبه استعماری را بپذیریم و مهمترین توجیه امضا کنندگان هم این بود که ما در این دنیای وانفسا قدرتی بیش ازین نداریم. به این شکل خودی‏ها شرنگ شکست را در کاممان می‏ریختند.


2- عملکرد وزارت اطلاعات نمونه‏ای دیگر از مشی مقتدرانه ایران در زمان دولت جدید است. اگر در گذشته دائما شاهد بده بستان برخی عناصر با خارجی‏ها بودیم و هیچ کس گویا قادر نبود نقطه پایانی برای این روابط بگذارد، امروز با اقتدار سرپلهای اطلاعاتی دشمن دستگیر می‏شوند، اعتراف می‏کنند و دستشان از سرنوشت این ملت قطع می‏شود. ما از سرگذشت مشروطه درس آموخته‏ایم و هرگز با مسامحه اجازه نخواهیم داد عوامل دشمن در کشور نفوذ کنند.


3- وجه دیگر اقتدار ایران را باید در عملکرد قوی نیروی انتظامی در روزهای اخیر دید. برای اولین بار این نیرو توانست با عبور از جوسازی رسانه‏ای با پدیده بدحجابی برخورد کند. اگرچه روزنامه‏های دوم خردادی همیشه طرفدار فاسدین بوده اند اما حمایت آبکی‏شان از اشرار و چاقوکشان نیز بجایی نرسید و برای اولین بار در کشور برخورد نسبتا جدی با آنها را شاهد بودیم. نیروی انتظامی اگر چه توفیقات بزرگی در زمینه بهبود رفتار ترافیکی و کاهش تلفات جاده ای داشته است اما هنوز تا اعاده امنیت به کشور راه درازی در پیش دارد.


4- برنامه هسته ای مثال اظهر من الشمس اقتدار ملی است. البته در اینجا می‏خواهم تاکید کنم که بیش از آنکه فناوری هسته‏ای به ایران قدرت بدهد، این در واقع اقتدار ایران بود که این برنامه را از شکست محتومی که در انتظارش بود نجات داد. ما می‏توانیم مقتدر باشیم بدون اینکه فناوری هسته‏ای داشته باشیم (مثل اول انقلاب)، می‏توانیم با داشتن برنامه هسته‏ای زبون غرب باشیم (مثل دولت دوم خرداد). اگر از برنامه هسته ایمان دفاع می‏کنیم نه به این دلیل است که برای حیاتمان به آن وابسته باشیم بلکه مخالف شخصیت خود می دانیم که با تشر بیگانه بخواهیم خواسته‏های او را جامه عمل بپوشیم. ما بهتر می‏دانیم هر کاری غرب از ما بخواهد درست عکس آنرا انجام دهیم. اگر آنها کت شلوار سرمه‏ای می‏پوشند ما سفید می‏پوشیم، اگر آنها با انگشت علامت وی (پیروزی) می‏سازند ما طور دیگری وعده پیروزی می‏دهیم.



    نظرات دیگران ( )
نویسنده: زکریا بها
سه شنبه 86/3/22 ساعت 2:37 صبح

تا چند سال پیش:

  • هر روز منتظر بودیم، کسی روی کار بیاد که بتونه بهتر و بیشتر با غرب ارتباط برقرار کنه (قیمتش هم واسمون مهم نبود!)

  • تصورمون این بود که "همه چی" یعنی ارتباط هرچه بیشتر با امریکا و انگلیس.

  • رئیس جمهوری، توانا و مدبر بود که می تونست با امتیاز دادن های بی حد و حصر، نظر غرب رو جلب کنه (این جمله توضیح دارد*)

  • اگه مسئولینمون توی کاخ های مجلل زندگی کنند، "کلاسِ کار" ایران بالاتر میرفت.

  • کشوری متمدن و با فرهنگ بود که پیشینه ی خودش رو کنار گذاشته و الگوهای غربی رو سرلوحه ی خویش قرار بده.

  • از خودمون فرار می کردیم و اگه به چت روم های غیر ایرانی می رفتیم، بهمون سفارش میشد که: نگی "ایرانی" هستی هان..!

  • فکر می کردیم که آهنگ زیبا و "های کلاس" یعنی آهنگی که صدای گوش خراش داره، اصلاً معنیش رو نفهمیم و تا بی نهایت بهش ولوم بدیم!

  • فوتبالیسی رو برتر می دونستیم که، مثل فوتبالیستای غربی شکل و شمایل خودش رو درست کنه.

  • و.......

این نکاتی که گفتم تصوراتی بود که از فضای بین خودم و جوونایی که باهاشون ارتباط دارم، برداشت کردم.

 

اما در یک فاصله ی یکی- دو ساله فهمیدیم که :

  • میشه رئیس جمهوری داشت که نتنها در مقابل غرب کوتاه نمیاد و قردادهای ترکمنچای امضاء نمی کنه بلکه از موضع قدرت با تمام ابرقدرت های دنیا صحبت می کنه.

  • میشه همه چی داشت ولی با امریکا ارتباط نداشت.

  • رئیس جمهوری می تونه درد همه ی مردم رو بفهمه که از لحاظ مالی در سطح متوسط جامعه زندگی می کنه و در دارائی هاش،هیچ شائبه ای نیست.

  • میشه به فرهنگ و پیشینه ی ایرانی تکیه کرد و دیگه در مقابل اروپا و امریکا احساس حقارت نکنیم.

  • می تونیم هم به موسیقی اصیل ایرانی (که با گردش خون هارمونی داره) گوش بدیم و هم های کلاس باشیم(این جمله توضیح دارد*)

  • تازه فهمیدیم که اون کسی که باید از فرهنگ دیگری تقلید کنه،ما نیستیم بلکه غربی ها هستند که باید از فرهنگ غنی ایران اسلامی، هرچه بیشتر استفاده کنند....

  • احساس می کنیم که عزت ایران و ایرانی خیلی بیشتر ازون چیزی بود که فکر می کردیم.

  • و..... فهمیدیم که میشه ایرانی موند و به ایرانی بودنمون هم افتخار کرد......

(البته که بدست آوردن این همه آمال، هزینه های گزافی داره... ولی آماده پرداختیم)

:::::::::::

نمی خوام بگم همه ی مشکلاتمون حل شده، نه.... بازهم همون ضعفها توی جامعه نمایان هست اما فکر می کنم واسه "شروع" کارهای خوبی انجام شده.

:::::::::::

آقای احمدی نژاد! دیروز، زمانی که سمفونی ایرانی نواخته میشد، داشتی اشک می ریختی.....

میدونیم.....:

  • میدونیم اون اشک هارو نباید دست کم گرفت.....
  • اینم می دونیم که مدتی هست بخاطر فشار کار زیاد دچار ضعف بدنی شدی و به دورو بریات تأکید می کنی که  کاری از پیش نبردیم و کارهای زیادی روی زمین مونده....

  • میدونیم خیلی تهمت های ناروا رو تحمل کردی ولی فقط لبخند زدی.....

  • میدونیم خیلی خنجرها از پشت خوردی...

  • میدونیم که خیلی از خواب های شیطانی رو که برای این مملکت دیده بودند، به هم ریختی.....

  • میدونیم خون خیلی از دشمنان قسم خورده ی این سرزمین رو تو شیشه کردی......

  • میدونیم دست خیلی از نامردای روزگار رو که تا دیروز بر اریکه ی قدرت تکیه داشتند، با عمل،رو کردی.....

  • میدونیم چشم خودت رو بر حق مردم رو نبستی و بر سینه ی امتیازهای این دنیا دست رد زدی.....

  • میدونیم پسرت می تونست رئیس مترو بشه اما نشد، از مدیران شرکت نفت بشه اما نشد....

  • میدونیم که واسه ضربه زدن به شما و دولتتون از هیچ کاری فروگذار نمی کنند حتی با افزایش قیمت بنزین و سایر اقلام!

  • میدونیم شاید در ظاهر هیچ امتیازی در این دنیا واستون باقی نمونده بجز تهمت های ناروا.....

     

اما شما هم میدونی:

  • میدونی خیلی ها هستند که صدای ناله های شبانه ات را می شنوند.....؟

  • میدونی هنوزم هستند کسانی که گوش هارو نبستن و فقط چشم هارو باز بزارند..... ؟

  • میدونی چشم امید خیلی از مظلومان دنیا شدی.... ؟

  • میدونی شجاعتت مثال زدنی شده.... ؟

  • میدونی خیلی ها هستن که در کیش و مسلک خودشون دعات می کنند..... ؟

  • میدونی خیلی ها از عدالتت شرمنده شدند..... ؟

  • میدونی خیلی می دونند که واسه دل شخص یا گروهی کار نکردی و فقط خدا رو در نظر داشتی.... ؟

  • میدونی خیلی از جوونا با تأسی به تو، از چه مهلکه ها، که جان به در نبردن...... ؟

  • میدونی خیلی ها به اعتقاد راسخ و وجدان کاری شما غبطه می خورند.... ؟

  • و در آخر، میدونی که خیلی از جوونای این دیار، تا آخر خط باهات می مونند...؟

آقای احمدی نژاد!

   احتیاجی نیست که من بهتون بگم پیروزی از آن صابران هست... فقط می خواستم اینارو نوشته باشم که بدونی کسانی هستند که آگاهند، شما هم یه چاهی داری که شبها باید سر توی اون چاه کنی و زار زار گریه ات رو فریاد بزنی......

آقای احمدی نژاد!

همه این سختی ها می گذره و تموم میشه....روزهای خوشی هم در راه هست.....

مرحبا مرد بزرگ...مرحبا.....

راستی آقای احمدی نژاد، من با اجازتون به همه ی دوستام گفتم که "تعلیق هرگز، حتی 1ثانیه"

ممنون که به حرفام گوش دادین

 

دوستای خوبم اینم می گم، شماهم شاهد:

در سالهای دور آینده نام احمدی نژاد در تاریخ ایران به نیکی یاد خواهد شد ولی از یاد نبریم که در این راه سختی های فراوانی متحمل شد.....

از خبرگزاری "رجا نیوز" بابت پیوند زدن به این مطلب ممنونم

 

پی نوشت ها:

*اشاره به تعهد خاتمی به غرب برای محدود کردن برد موشکهای متعارف ایران تا 1300کیلومتر! و یا نامه وزارت خارجه ی وقت ایشان به امریکا که طی آن ایران ملزم به خلع سلاح حزب الله، دست برداشتن از حمایت جهاد فلسطین و...! میشد.

*موسیقی شرقی برخلاف نوع غربی آن با نوع گردش خون انسان هارمونی دارد.

در پی ملاقات های مکرر وزیر فرهنگ احمدی نژاد با اساتید موسیقی اصیل ایرانی(از جمله استاد شجریان)، رضایت ایشان برای پخش آثارشان در رسانه های ایرانی، جلب شده است.

 

 

 

 



    نظرات دیگران ( )
نویسنده: زکریا بها
سه شنبه 86/3/22 ساعت 2:36 صبح

سرمقاله

ملاحظات اخلاقی درعملکرد مدیران و نخبگان

1 - رابطه اخلاق باعملکرد ومنش مدیران ، نخبگان ، متخصصان و فرهیختگان جامعه ازآن جهت اهمیت دوچندان دارد که این جمع به لحاظ ویژگیهای خاص خود، ممکن است حساسیت کمتری نسبت به رفتارها و هنجارهای اخلاقی خود داشته باشد. علاوه براین، باتوجه به جایگاه ویژه این قشر در جامعه، مردم انتظار رفتار واقدامات مبتنی براخلاق غیرحرفه ای را ازآنها ندارند. این دوجنبه مارابدان سمت هدایت می کند که ضمن ارج نهادن به تمامی جنبه های رفتاری مبتنی براخلاق حرفه‌ای این جمع هوشمندو اندیشمندجامعه، انتظارداریم که این مجموعه راهبرجامعه و الگویی برای دیگران باشد.
پیرامون رابطه هوشمندی واخلاق، فیلسوف معروف فرانسوی "ژان ژاک روسو" مطلبی به این مضمون دارد : باآنکه اهمیت هوش ازدیربازبه عنوان جنبه ای متمایزوممتاز انسان نسبت به دیگرجانداران شناخته شده وبه آن تاکیدشده است ، با این همه آیا نه این است که بسیاری ازعیوب آدمی نیزازهمین توانایی برخاسته اند؟ آیانه این است که نیرنگ وریا وسالوس هم ازانسان اندیشمندوهوشمندسرمی زند؟ وآیا نه این است که ریاکه ازهوشمندی مایه می گیرد و دربازارجامعه به فروش می رسد ، بیشتر ازهرعیبی جامعه را ازحقیقت تهی وانسان رابی ارج می کند؟
روسودرکتاب معروف تربیتی خود "امیل " به خوبی نشان می دهدکه آنچه درجامعه متمدن تربیت خوانده می شود چیزی به جزدورکردن کودک ازطبیعت وآموختن و ریاکاری نیست . هدف تربیت آن است که کودکان ازرفتارکودکانه خود دوری جویندو مطابق پسند بزرگسالان عمل کنند. نتیجه نهایی این گونه تربیت درنهایت آن است که انسان خودراپنهان کند وآنچه به راستی در اونیست، به نمایش گذارد. باورخودرا انکار کندوآنچه به هیچ روی باورندارد رابرخود بربندد و دورویی پیشه سازد. درواقع بازیگرنقشی شود که جامعه ازاو می خواهد. این گونه رفتاررا کسان زیادی هوشمندی دانسته‌اند، درحالی که نهایت آن، سقوط اخلاقی است.
ازدیدگاه روسو آنچه انسان را از انسان بودن دورمی کند، مایه تباهی ودوری ازاخلاق است و واژه‌‌هایی چون تمدن ، تربیت وتخصص وغیرآن تغییری درمسئله نمی دهد. اوبه شاگرد خود می‌گوید: «می خواهم پیش ازهرحرفه ، حرفه انسان بودن را به تو بیاموزم» .
اگرچه فیلسوفان زیادی مثل ولتر، سخنان روسو رابه باد تمسخرگرفته اند، لیکن متفکر آلمانی " امانوئل کانت" پیامی روشن ازآن دریافت کرده ومی گوید : اگرنیوتن کاشف قانون طبیعت است ، روسو نیز کاشف قانون اخلاقی است .

2 - ازمدتی پیش که به فکرتنظیم مطلبی دراین باره بودم هرنوشته ونقلی که به نوعی می توانست راهگشا وکمک کننده باشد توجهم راجلب می کرد ، چراکه قطعا" کمال بخشیدن به موضوع وافزودن غنای آن اثرگذاری بیشتری می داشت . درهمین روزها و زمانی مشغول تورق پایان نامه‌های دانشجویان دوره های عالی بودم ، عنوانی توجهم راجلب کردو مرا تحت تاثیر قرارداد. موضوع پایان نامه " ارائه مدلی برای تاثیر دادن ملاحظات اخلاقی درتصمیم گیری ومدیریت " بود . نکته ای که بیشتربرایم جذاب می نمود توجه جوانان به تاثیراخلاق درمدیریت وضرورت پرداختن به آن بود. این گروه به لحاظ تخصصی خواسته است باپیداکردن مدلی ریاضی خلاء موجود راپرکند. شاید بدین ترتیب وازطریق این مدل، تصمیمات مدیریت صرفا" مبتنی برمعیارهای متعارف سود و زیان ودرآمد وغیرآن استوار نشده وملاحظات اخلاقی رانیزدرخود لحاظ کند.درمحتوای رساله وبانگاهی جهانی به بنگاهها ومسئولیت مدیران، توجه به مسائلی همچون : رعایت محیط زیست ، تجدید موادخام ، دمای اتمسفر، کنترل انتشار گازکربنیک، بهره برداری مسئولانه ازانرژی ، تعادل اجتماعی وتوسعه هماهنگ کشورهای غنی وفقیر مورد عنایت قرارگرفته واخلاق ازنگاهی دیگر و جایگاهی کلان مورد توجه قرار گرفته است .
احساسی که دراینجا به انسان دست می دهدآن است که حداقل درچارچوب موضوعاتی این چنین ومواردی که درسازمانها قابل مدل شدن است، افکار جوانان تحصیلکرده امروزی و سایر اهل علم ورود پیداکرده و سعی شود چالشهای اساسی مدیریت حتی‌المقدور در بستر اخلاق قرار گیرد.

3 - اخلاق واژه ای پیچیده همراه با تفسیرهای شخصی و عمومی است.خاطرم هست که در گذشته، درسی با عنوان اخلاق درجدول دروس مدارس وجود داشت ونمره ای هم تحت نام اخلاق درکارنامه دانش آموزان قرارمی دادند. شاید سعی براین بود که نظام آموزشی ازاین طریق اخلاق رادرمسیررشد وتعالی جایگاهی ویژه بخشیده وتاحدی نهادینه کند.
اینکه اخلاق چیست و چه مولفه هایی دارد بحث وسیع وگسترده ای راطلب می کند، لیکن همگان ازاخلاق برداشتی انسانی و روش و رفتاری پسندیده ، معقول و منطقی را انتظار دارند. واژه هایی چون اخلاق حرفه ای ، اخلاق خانواده ، اخلاق سیاسی ، اخلاق اجتماعی وغیرآن می تواند موید نکته مطرح شده باشد.
با همه کمیت گرایی ورفتارهای حسابگرانه که درزندگی اجتماعی وشغلی انسانهای امروز ایجاد شده است ، اخلاق همواره جایگاه خودراحفظ کرده و در هرمکان و در هر مناسبت که رفتاری غیراصولی وناپسند مشاهده می شود ، این افسوس رابه همراه دارد که چرا اخلاق رعایت نشده ویاچه خوب بود اخلاق درزندگی وخصوصا" اخلاق حرفه ای درکار، جایگاه ومنزلت خود راحفظ می کرد.
امروز ازمدیران ، نیروهای متخصص وعلمی انتظار می‌رود اخلاق را درکار رعایت کنند و از بروز جنبه هایی پرهیز کنند که به عدم عنایت به اخلاق حرفه ای منجر می شود. چرا که این مسئله احساس نزدیکی به ارتکاب گناه را درانسان بیدارمی سازد.

4 - سخن به درازا کشید، لیکن به‌نظر می‌رسد می‌توان این امیدواری را ایجاد کرد که بحث اخلاق واهمیت آن درحرفه خصوصا" مدیریت جایگاه ونقش اساسی دارد. باید درکنارهمه توانمندیها وقابلیتها برای مدیران واهل تخصص به اخلاق خصوصا" اخلاق شایسته حرفه، بپردازیم. اشاره براین نکته جاداردکه دربحثهایی که به منظورایجاد تحول وبهبودکیفی برنامه های آموزش مدیران درسازمان مدیریت صنعتی صورت گرفته و می گیرد، اخیرا" موضوع جایگاه پرورش وپرداختن به مباحثی این چنین دردستورکارقرارگرفته وحتی پروژه هایی نیزبه جهت نهادینه کردن کارپیشنهاد شده است . ظاهرا" همگی احساس می کنند که باید خلاء موجود پرشود وباآموزش ویا از طریق دیگر، جنبه های اخلاق حرفه ای پر رنگ تر ازهمیشه به صحنه آورده شود.

 

 

 


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • مدیریت در اسلام:‏بیست اصل از فرمان حضرت علی (ع) به مالک اشتر در
    اینترنت و بازاریابی
    10 قانون برای موفقیت کسب و کار
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • پیوندهای روزانه

  • فهرست موضوعی یادداشت ها

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •