حقایق جنایت سامرا |
سید حسین علوى خبر، بسیار تکان دهنده بود.«حرم شریف امام هادى(ع) و امام حسن عسگرى(ع) هدف توطئه شوم تروریستها قرار گرفت و منفجر شد.» خبرى کوتاه اما بسیار تکان دهنده و در عین حال تاثرانگیز. تکان دهنده از آن جهت که به راستى باورمان نشده که چگونه هنوز عدهاى جانى در عالم وجود دارند که چشم دیدن مشتى خشت و گل که غریبانه در کنار جسم نورانى ائمه حق(ع) جمع شدهاند را نیز ندارند. این جماعت بىشک وارثان خبیث حرامیانى چون هارونالرشیدند که قبر ارباب مظلوممان، حسین بن على(ع) را «شخم» زد! به خیال آنکه «یریدون لیطفئوا نورالله بافواههم» لکن؛ چراغى را که ایزد برفروزد هرآنکس پف کند ریشش بسوزد! و تاثرانگیز از آن روى که شیعه را بین که چقدر مظلوم است! پس از هزار و چهارصد سال گذر از جفاى به آلالله(ص) هنوز باید مظلومانه شاهد هتک حرمت ایشان باشد. اما آنچه نگارنده را بر آن داشت تا دست به قلم شود، نه تاثر بود و نه تعجب. چه اینکه این روزها تاثر و تعجبهاى انسانهاى وارسته زیاد بوده و قلم همچو منى از بیان این احساسات قاصر است. غرض از نگارش این مقال بررسى علل «حقیقى» تجاوز به حریم عسگریین(ع) بود. 1- در اینجا خوب است مطلب را با طرح چند سوال آغاز کنیم و آن اینکه؛ چرا سامرا؟ چرا کاظمین نه؟ چرا کربلا نه؟ چرا نجف نه؟چرا سامرا؟ چرا دوبار سامرا؟! مگر در این حرم کوچک چه رازى نهفته است که حقد و کینه حرامیان را برانگیخته است؟ پاسخ به این سوالات را باید در اتفاقات شگرفى جست که در طول 27 سال گذشته رخ داده است. چه کسى فراموش خواهد کرد که به رغم دشمنیهاى دو ابرقدرت شرق و غرب انقلاب اسلامى پیروز شد؟ کیست که فراموش کند، آنگاه که تمام ملت ایران در خواب بودند ارتش آمریکا گرفتار شنهاى صحراى طبس شد؟ چه کسى فراموش خواهد کرد که در طول هشت سال دفاع مقدس تمام هیمنه کفار به یکباره شکست و رزمندگان اسلام باز هم به رغم تمام حیوان صفتى آمریکا و شوروى یک وجب از «کلمةالله هىالعلیا» کوتاه نیامدند؟ و بالاخره کیست که فراموش کند جماعتى دو هزار نفرى از جنودالله چهارمین لشکر جرار و حیوانى عالم را در جنگ 33 روزه ژوئن و جولاى 2006 در هم شکست و بیرق سرخ حزبالله را به عنوان قدرت استراتژیک خاورمیانه برافراشت. کیست که این بینات تاریخ قرن روحالله را فراموش کند؟ جواب روشن است؛ «ما»!آنکه فراموش کرده است که چه نیرویى جبهه قلیل حق را بر خیل کثیر باطل پیروز فرمود، خود مائیم! والا دشمن بیدار است. دشمن مىداند که دست ما به چه منبع نورانىاى از قدرت متصل است و ما خود نمىدانیم. 2- پس از اشغال عراق توسط ارتش آمریکا و همپیمانانش در بهار 2003 حداقل شانزده بار خبرى از این کشور به اقصى نقاط عالم مخابره شد که اگر کُنه آن را درک مىکردیم عبرتش، دنیا و عقباى ما را بس بود. اما آن خبر چه بود؟ «ارتش آمریکا طى چهار سال اشغال عراق 13 عملیات گسترده براى شناسایى و دستگیرى فردى به نام مهدى در استان صلاحالدین عراق انجام داده است!» و مرکز استان صلاحالدین کجاست؟ «سامرا»! حالا کلاهمان را قاضى کنیم و ببینیم؛ ما که هنوز گرفتار خط و خال و ابروى حجت خدا بر عالمیانیم (!) وجودش را بهتر درک کردهایم یا خصم جانى؟! کلاهمان را قاضى کنیم و ببینیم؛ ما که هنوز به دنبال اثبات سن و سال و ازدواج و تجرد و فرزند داشتن و نداشتن حضرتیم، ماهیت شمس وراء حجاب بودنش را فهمیدهایم یا دشمن جرار شیطانى؟! کلاهمان را قاضى کنیم و ببینیم؛ ما که ساخت شانزده منارهى هر کدام یک میلیارد تومانى و صحنهایى با هزینههاى گزاف و سرسام آور بر فراز جمکران، این تجلى خانه پیغمبران را پیگیرى مىکنیم، معناى «و نرید ان من علىالذین استضعفوا فىالارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین» را به حقیقت یافتهایم یا گرگان دار فناى انسانى؟! کلاهمان را قاضى کنیم و ببینیم؛... اصلاً مگر چیزى نهان است که ما توصیه به دیدن آن کنیم؟ آیا به راستى ما مىدانیم که چیست «مهدى»؟! آیا به واقع ما مىدانیم که حجت خدا بر عالمیان رمز بقاى ما در طول این جنگ بزرگ با علمداران زر و زور و تزویر بوده است؟! آیا ما به این باور رسیدهایم که «ملتى که پشتش به الطاف خفیه و جلیه بقیةاللهالاعظم (روحى و ارواح العالمین لتراب مقدمه فداه) گرم است از تهدید مشتى جانى بینالمللى چه باک دارد؟» که ذلیلانه نیشمان را تا بناگوش جلوى وزراى خارجه تروئیکاى اروپا -بخوانید عملههاى صهیونیستها- باز نکنیم؟! آرى، ما را این همه چراغ هدایت بود و باز نفهمیدیم. اما براى دشمن جانى -اما هوشیار- یک اشارت بس بود. آنگاه که پیشانىبندهاى «یامهدى(عج) ادرکنى» بر جبین فرزندان روحالله (ره) بسته شد، حرامیان دانستند که ماجرا از چه قرار است و از همان زمان عزم خود را جزم کردند تا نورى که در آیندهاى نه چندان دور مصداق حقیقى «یملاءالارض قسط و عدل کما ملئت ظلم و جورا» است را از ما بگیرند صدها عنوان پایاننامه با موضوع مهدویت در دانشگاههاى آمریکا، هزاران سایت اینترنتى ضد مهدویت، حمله به کشورهاى اسلامى، تهاجم گسترده به شیعیان در اقصى نقاط عالم، چاپ هزاران عنوان کتاب براى هجو مهدویت، اجیر کردن برخى سیاستمداران واداده در کشورهاى ظلم ستیزى همچون ایران و احمقانه تر از همه تهاجم کور به حرم شریف پدر بزرگوار حجتالله البالغه و سرداب مقدس امام عصر(عج) به گمان مضحک اختفاى مهدى موعود(عج) در آن! همه و همه حکایت از پروژهاى بزرگ براى محو مهدویت دارد. اما زهى خیال باطل که «والله متم نوره و لوکرهالمشرکون» و کلام آخر آنکه؛ بدا به حال امتى که امام زمانش را نشناسد که «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتةجاهلیه»! |
دو سه سال پیش کسی شعارش این بود که «ما میتوانیم». آن روزها این بیشتر یک ژست انتخاباتی یا یک شعار خوشدست مشابه «زنده باد مخالف من» یا «جامعه مدنی» پنداشته میشد. اما اکنون روشن شده است که این حرف بیش از یک شعار بوده است. حالا میتوانی اگر دقت کنی صرفهای مختلف فعل توانستن را از هر رهگذری نیز بشنوی. اگر تا چند سال قبل ناراحتیهای مردم رنگ ناامیدی میگرفت اکنون هر کسی خواهان حل مشکلات است. بارها دیدهام زمانی که افرادی در اتوبوسها شروع میکنند به حرف زدن و اعتراض کردن به یک مشکل خاص، خواستار آن هستند که آن مشکل با یک فشار، با یک تمرکز ملی بطور واقعی و دائمی حل شود. و این چیزی نیست مگر انعکاس شیوه مدیریتی احمدی نژاد بر مردمی که شاهد موفقیت «مدیریت انقلابی» بودهاند. روزی بود که احمدی نژاد را مسخره میکردند که گویی سطل آسفالت را برداشته دنبال گودال میگرده که شبانه هم که شده پرش کنه. امروز پر کردن گودال و زدودن برف ملاک موفقیت مسئولین حوزههای مختلف شده. دیگر کسی با آمارهای آنچنانی و برنامهریزی به اصلاح بلند مدت که در واقع پوششی برای پاک کردن صورت مساله و فراموشی بود فریب نمیخورد. دولت «ما میتوانیم» شعار نداده بود. این جمله آنچنان با روحش آمیخته بود که بلافاصله در همه جهات بروز کرد ....
1- بمحض روی کار آمدن دولت نهم وزیر صنایع تبدیل به یک شخصیت مهم شد. طرفهای قراردادهای خارجی سایه تهدید را بالای سر خود حس کردند و با اندکی تشر مجبور شدند در مفاد ظالمانه برخی قراردادها تجدید نظر کنند. این مساله جزء شیرینیهای اولیه روی کار آمدن دولت مکتبی بود. چرا که درست تا پیش از آن عادت داشتیم که با هزار توجیه قراردادهای شبه استعماری را بپذیریم و مهمترین توجیه امضا کنندگان هم این بود که ما در این دنیای وانفسا قدرتی بیش ازین نداریم. به این شکل خودیها شرنگ شکست را در کاممان میریختند.
2- عملکرد وزارت اطلاعات نمونهای دیگر از مشی مقتدرانه ایران در زمان دولت جدید است. اگر در گذشته دائما شاهد بده بستان برخی عناصر با خارجیها بودیم و هیچ کس گویا قادر نبود نقطه پایانی برای این روابط بگذارد، امروز با اقتدار سرپلهای اطلاعاتی دشمن دستگیر میشوند، اعتراف میکنند و دستشان از سرنوشت این ملت قطع میشود. ما از سرگذشت مشروطه درس آموختهایم و هرگز با مسامحه اجازه نخواهیم داد عوامل دشمن در کشور نفوذ کنند.
3- وجه دیگر اقتدار ایران را باید در عملکرد قوی نیروی انتظامی در روزهای اخیر دید. برای اولین بار این نیرو توانست با عبور از جوسازی رسانهای با پدیده بدحجابی برخورد کند. اگرچه روزنامههای دوم خردادی همیشه طرفدار فاسدین بوده اند اما حمایت آبکیشان از اشرار و چاقوکشان نیز بجایی نرسید و برای اولین بار در کشور برخورد نسبتا جدی با آنها را شاهد بودیم. نیروی انتظامی اگر چه توفیقات بزرگی در زمینه بهبود رفتار ترافیکی و کاهش تلفات جاده ای داشته است اما هنوز تا اعاده امنیت به کشور راه درازی در پیش دارد.
4- برنامه هسته ای مثال اظهر من الشمس اقتدار ملی است. البته در اینجا میخواهم تاکید کنم که بیش از آنکه فناوری هستهای به ایران قدرت بدهد، این در واقع اقتدار ایران بود که این برنامه را از شکست محتومی که در انتظارش بود نجات داد. ما میتوانیم مقتدر باشیم بدون اینکه فناوری هستهای داشته باشیم (مثل اول انقلاب)، میتوانیم با داشتن برنامه هستهای زبون غرب باشیم (مثل دولت دوم خرداد). اگر از برنامه هسته ایمان دفاع میکنیم نه به این دلیل است که برای حیاتمان به آن وابسته باشیم بلکه مخالف شخصیت خود می دانیم که با تشر بیگانه بخواهیم خواستههای او را جامه عمل بپوشیم. ما بهتر میدانیم هر کاری غرب از ما بخواهد درست عکس آنرا انجام دهیم. اگر آنها کت شلوار سرمهای میپوشند ما سفید میپوشیم، اگر آنها با انگشت علامت وی (پیروزی) میسازند ما طور دیگری وعده پیروزی میدهیم.
تا چند سال پیش:
این نکاتی که گفتم تصوراتی بود که از فضای بین خودم و جوونایی که باهاشون ارتباط دارم، برداشت کردم.
اما در یک فاصله ی یکی- دو ساله فهمیدیم که :
(البته که بدست آوردن این همه آمال، هزینه های گزافی داره... ولی آماده پرداختیم)
:::::::::::
نمی خوام بگم همه ی مشکلاتمون حل شده، نه.... بازهم همون ضعفها توی جامعه نمایان هست اما فکر می کنم واسه "شروع" کارهای خوبی انجام شده.
:::::::::::
آقای احمدی نژاد! دیروز، زمانی که سمفونی ایرانی نواخته میشد، داشتی اشک می ریختی.....
میدونیم.....:
اما شما هم میدونی:
آقای احمدی نژاد!
احتیاجی نیست که من بهتون بگم پیروزی از آن صابران هست... فقط می خواستم اینارو نوشته باشم که بدونی کسانی هستند که آگاهند، شما هم یه چاهی داری که شبها باید سر توی اون چاه کنی و زار زار گریه ات رو فریاد بزنی......
آقای احمدی نژاد!
همه این سختی ها می گذره و تموم میشه....روزهای خوشی هم در راه هست.....
مرحبا مرد بزرگ...مرحبا.....
راستی آقای احمدی نژاد، من با اجازتون به همه ی دوستام گفتم که "تعلیق هرگز، حتی 1ثانیه"
ممنون که به حرفام گوش دادین
دوستای خوبم اینم می گم، شماهم شاهد:
در سالهای دور آینده نام احمدی نژاد در تاریخ ایران به نیکی یاد خواهد شد ولی از یاد نبریم که در این راه سختی های فراوانی متحمل شد.....
از خبرگزاری "رجا نیوز" بابت پیوند زدن به این مطلب ممنونم
پی نوشت ها:
*اشاره به تعهد خاتمی به غرب برای محدود کردن برد موشکهای متعارف ایران تا 1300کیلومتر! و یا نامه وزارت خارجه ی وقت ایشان به امریکا که طی آن ایران ملزم به خلع سلاح حزب الله، دست برداشتن از حمایت جهاد فلسطین و...! میشد.
*موسیقی شرقی برخلاف نوع غربی آن با نوع گردش خون انسان هارمونی دارد.
در پی ملاقات های مکرر وزیر فرهنگ احمدی نژاد با اساتید موسیقی اصیل ایرانی(از جمله استاد شجریان)، رضایت ایشان برای پخش آثارشان در رسانه های ایرانی، جلب شده است.
سرمقاله
ملاحظات اخلاقی درعملکرد مدیران و نخبگان
1 - رابطه اخلاق باعملکرد ومنش مدیران ، نخبگان ، متخصصان و فرهیختگان جامعه ازآن جهت اهمیت دوچندان دارد که این جمع به لحاظ ویژگیهای خاص خود، ممکن است حساسیت کمتری نسبت به رفتارها و هنجارهای اخلاقی خود داشته باشد. علاوه براین، باتوجه به جایگاه ویژه این قشر در جامعه، مردم انتظار رفتار واقدامات مبتنی براخلاق غیرحرفه ای را ازآنها ندارند. این دوجنبه مارابدان سمت هدایت می کند که ضمن ارج نهادن به تمامی جنبه های رفتاری مبتنی براخلاق حرفهای این جمع هوشمندو اندیشمندجامعه، انتظارداریم که این مجموعه راهبرجامعه و الگویی برای دیگران باشد.
پیرامون رابطه هوشمندی واخلاق، فیلسوف معروف فرانسوی "ژان ژاک روسو" مطلبی به این مضمون دارد : باآنکه اهمیت هوش ازدیربازبه عنوان جنبه ای متمایزوممتاز انسان نسبت به دیگرجانداران شناخته شده وبه آن تاکیدشده است ، با این همه آیا نه این است که بسیاری ازعیوب آدمی نیزازهمین توانایی برخاسته اند؟ آیانه این است که نیرنگ وریا وسالوس هم ازانسان اندیشمندوهوشمندسرمی زند؟ وآیا نه این است که ریاکه ازهوشمندی مایه می گیرد و دربازارجامعه به فروش می رسد ، بیشتر ازهرعیبی جامعه را ازحقیقت تهی وانسان رابی ارج می کند؟
روسودرکتاب معروف تربیتی خود "امیل " به خوبی نشان می دهدکه آنچه درجامعه متمدن تربیت خوانده می شود چیزی به جزدورکردن کودک ازطبیعت وآموختن و ریاکاری نیست . هدف تربیت آن است که کودکان ازرفتارکودکانه خود دوری جویندو مطابق پسند بزرگسالان عمل کنند. نتیجه نهایی این گونه تربیت درنهایت آن است که انسان خودراپنهان کند وآنچه به راستی در اونیست، به نمایش گذارد. باورخودرا انکار کندوآنچه به هیچ روی باورندارد رابرخود بربندد و دورویی پیشه سازد. درواقع بازیگرنقشی شود که جامعه ازاو می خواهد. این گونه رفتاررا کسان زیادی هوشمندی دانستهاند، درحالی که نهایت آن، سقوط اخلاقی است.
ازدیدگاه روسو آنچه انسان را از انسان بودن دورمی کند، مایه تباهی ودوری ازاخلاق است و واژههایی چون تمدن ، تربیت وتخصص وغیرآن تغییری درمسئله نمی دهد. اوبه شاگرد خود میگوید: «می خواهم پیش ازهرحرفه ، حرفه انسان بودن را به تو بیاموزم» .
اگرچه فیلسوفان زیادی مثل ولتر، سخنان روسو رابه باد تمسخرگرفته اند، لیکن متفکر آلمانی " امانوئل کانت" پیامی روشن ازآن دریافت کرده ومی گوید : اگرنیوتن کاشف قانون طبیعت است ، روسو نیز کاشف قانون اخلاقی است .
2 - ازمدتی پیش که به فکرتنظیم مطلبی دراین باره بودم هرنوشته ونقلی که به نوعی می توانست راهگشا وکمک کننده باشد توجهم راجلب می کرد ، چراکه قطعا" کمال بخشیدن به موضوع وافزودن غنای آن اثرگذاری بیشتری می داشت . درهمین روزها و زمانی مشغول تورق پایان نامههای دانشجویان دوره های عالی بودم ، عنوانی توجهم راجلب کردو مرا تحت تاثیر قرارداد. موضوع پایان نامه " ارائه مدلی برای تاثیر دادن ملاحظات اخلاقی درتصمیم گیری ومدیریت " بود . نکته ای که بیشتربرایم جذاب می نمود توجه جوانان به تاثیراخلاق درمدیریت وضرورت پرداختن به آن بود. این گروه به لحاظ تخصصی خواسته است باپیداکردن مدلی ریاضی خلاء موجود راپرکند. شاید بدین ترتیب وازطریق این مدل، تصمیمات مدیریت صرفا" مبتنی برمعیارهای متعارف سود و زیان ودرآمد وغیرآن استوار نشده وملاحظات اخلاقی رانیزدرخود لحاظ کند.درمحتوای رساله وبانگاهی جهانی به بنگاهها ومسئولیت مدیران، توجه به مسائلی همچون : رعایت محیط زیست ، تجدید موادخام ، دمای اتمسفر، کنترل انتشار گازکربنیک، بهره برداری مسئولانه ازانرژی ، تعادل اجتماعی وتوسعه هماهنگ کشورهای غنی وفقیر مورد عنایت قرارگرفته واخلاق ازنگاهی دیگر و جایگاهی کلان مورد توجه قرار گرفته است .
احساسی که دراینجا به انسان دست می دهدآن است که حداقل درچارچوب موضوعاتی این چنین ومواردی که درسازمانها قابل مدل شدن است، افکار جوانان تحصیلکرده امروزی و سایر اهل علم ورود پیداکرده و سعی شود چالشهای اساسی مدیریت حتیالمقدور در بستر اخلاق قرار گیرد.
3 - اخلاق واژه ای پیچیده همراه با تفسیرهای شخصی و عمومی است.خاطرم هست که در گذشته، درسی با عنوان اخلاق درجدول دروس مدارس وجود داشت ونمره ای هم تحت نام اخلاق درکارنامه دانش آموزان قرارمی دادند. شاید سعی براین بود که نظام آموزشی ازاین طریق اخلاق رادرمسیررشد وتعالی جایگاهی ویژه بخشیده وتاحدی نهادینه کند.
اینکه اخلاق چیست و چه مولفه هایی دارد بحث وسیع وگسترده ای راطلب می کند، لیکن همگان ازاخلاق برداشتی انسانی و روش و رفتاری پسندیده ، معقول و منطقی را انتظار دارند. واژه هایی چون اخلاق حرفه ای ، اخلاق خانواده ، اخلاق سیاسی ، اخلاق اجتماعی وغیرآن می تواند موید نکته مطرح شده باشد.
با همه کمیت گرایی ورفتارهای حسابگرانه که درزندگی اجتماعی وشغلی انسانهای امروز ایجاد شده است ، اخلاق همواره جایگاه خودراحفظ کرده و در هرمکان و در هر مناسبت که رفتاری غیراصولی وناپسند مشاهده می شود ، این افسوس رابه همراه دارد که چرا اخلاق رعایت نشده ویاچه خوب بود اخلاق درزندگی وخصوصا" اخلاق حرفه ای درکار، جایگاه ومنزلت خود راحفظ می کرد.
امروز ازمدیران ، نیروهای متخصص وعلمی انتظار میرود اخلاق را درکار رعایت کنند و از بروز جنبه هایی پرهیز کنند که به عدم عنایت به اخلاق حرفه ای منجر می شود. چرا که این مسئله احساس نزدیکی به ارتکاب گناه را درانسان بیدارمی سازد.
4 - سخن به درازا کشید، لیکن بهنظر میرسد میتوان این امیدواری را ایجاد کرد که بحث اخلاق واهمیت آن درحرفه خصوصا" مدیریت جایگاه ونقش اساسی دارد. باید درکنارهمه توانمندیها وقابلیتها برای مدیران واهل تخصص به اخلاق خصوصا" اخلاق شایسته حرفه، بپردازیم. اشاره براین نکته جاداردکه دربحثهایی که به منظورایجاد تحول وبهبودکیفی برنامه های آموزش مدیران درسازمان مدیریت صنعتی صورت گرفته و می گیرد، اخیرا" موضوع جایگاه پرورش وپرداختن به مباحثی این چنین دردستورکارقرارگرفته وحتی پروژه هایی نیزبه جهت نهادینه کردن کارپیشنهاد شده است . ظاهرا" همگی احساس می کنند که باید خلاء موجود پرشود وباآموزش ویا از طریق دیگر، جنبه های اخلاق حرفه ای پر رنگ تر ازهمیشه به صحنه آورده شود.
مدیریت در اسلام:بیست اصل از فرمان حضرت علی (ع) به مالک اشتر در
اینترنت و بازاریابی
10 قانون برای موفقیت کسب و کار
[عناوین آرشیوشده]